دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی
یا چو سر زد در زمان دهقان درودی کاشکی
آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و پرم
روز اول این قفس را در گشودی کاشکی
هر چه از دل می خورم از روزیم کم می کنند
در حریم سینه من دل نبودی کاشکی
آن که منع ما ز پرواز پریشان می کند
فکر آب و دانه ما می نمودی کاشکی
دست چون افتاد خالی، همت عالی بلاست
آنچه دارم در نظر در دست بودی کاشکی
تلخی از دریای بی گوهر کشیدن مشکل است
دیده را هم غمزه اش با دل ربودی کاشکی
می گشاید چشم بر روی تو پیش از آفتاب
چشم ما هم طالع آیینه بودی کاشکی
لب گشودم، غوطه در اشک پشیمانی زدم
گلبن من تا قیامت غنچه بودی کاشکی
آن که می ریزد به راه آشنایان خار منع
سبزه بیگانه را اول درودی کاشکی
آینه سطحی است، غور حسن نتواند نمود
پیش چشم ما نقاب از رخ گشودی کاشکی
آن که درد غیر را پیش از شنیدن چاره کرد
شمه ای صائب ز درد ما شنودی کاشکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر آرزو میکند که ای کاش در ابتدا به طبیعت وزندگی طبیعی برمیگشت و از قفس محدود انسانی رهایی مییافت. او به عدم امکانات و محدودیتهایی که روزبهروز از زندگیاش کاسته میشود، اشاره میکند و دلتنگی خود را از مسائل زندگی ابراز میکند. شاعر بر این باور است که اگر فقط فرصتی برای پرواز و آزادی داشت، میتوانست احوال بهتری را تجربه کند و حسرت میخورد که چرا در زندگیاش مشکلات و دردهای بسیاری وجود دارد و آرزو دارد که کسی بیدردسر به دردها و آرزوهایش گوش میداد. او همچنین به زیبایی و عشق اشاره میکند و حسرت میخورد که نتوانسته به عمق احساسات و زیباییهای زندگیاش دست یابد. در نهایت، شاعر آرزوی توأم با غم و حسرت خود را در قالب این اشعار بیان میکند.
هوش مصنوعی: در دل خاک، ما همچون دانهای بودیم و ای کاش زمانی که دهقان، یعنی کشاورز، به ما سلامی میکرد، ما نیز سر از خاک بیرون میآوردیم.
هوش مصنوعی: کسی که در نهایت مرا به دشت آزاد گذاشت، در همان ابتدا این قفس را برایم گشود. ای کاش!
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دل خود میخورم، به مقدار آن از روزی من کم میشود. کاش در این دل من، جایی برای عشق و محبت بود.
هوش مصنوعی: آن کسی که ما را از پرواز و آزادی باز میدارد، کاش میتوانست فکر و اندیشه ما را سیراب کند و ما را به سوی نعمتها و زندگی بهتر هدایت کند.
هوش مصنوعی: وقتی که دست خالی میشود، امید و اراده بالا باعث میشود که انسان با چالشها روبرو شود. آنچه که همیشه در ذهنم بود، در دسترس نبود و ای کاش که میتوانستم به آن دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: کشیدن تلخی و درد از دل بیفایده است، چرا که نگاه معشوق با تمام زیباییاش دل را میرباید و این وضعیت را سختتر میکند. ای کاش!
هوش مصنوعی: چشمانم به زیبایی تو پیش از طلوع آفتاب باز میشود. ای کاش چهرهات همچون آینه برای ما روشن باشد.
هوش مصنوعی: وقتی زبان به سخن گشودم، در دریایی از اشکهای پشیمانی فرو رفتم. ای گلستان من، ای که تا ابد در حالت غنچه باقی خواهی ماند؛ ای کاش چنین نبود.
هوش مصنوعی: کسی که باعث میشود در مسیر دوستانش خار بریزد، باید ابتدا سلام و درود به بیگانگان را بجوید.
هوش مصنوعی: آینه فقط یک سطح صاف است و نمیتواند عمق زیبایی را نشان دهد. ای کاش تو نقاب از صورتت برداری تا زیباییات را به ما نشان دهی!
هوش مصنوعی: کسی که قبل از شنیدن درد دیگران، به فکر درمان آن است، ای کاش ذرهای از درد ما را هم میشنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلربایی دل ز من ناگه ربودی کاشکی
آشنایی قصهٔ دردم شنودی کاشکی
خوب رخساری نقاب از پیش رخ برداشتی
جذبهٔ حسنش مرا از من ربودی کاشکی
ای دریغا! دیدهٔ بختم بخفتی یک سحر
[...]
عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
یا چو بود اندر دلم کمتر فزودی کاشکی
آزمودم درد و داغ عشق باری صد هزار
همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی
نغنویدم زان خیالش را نمیبینم به خواب
[...]
دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی
حیرتی هر دم به حیرت می فزودی کاشکی
بلبل و پروانه نرد جانسپاری باختند
نیم جانی داشتم می آزمودی کاشکی
صبح در بزم تو می سوزد سپند آفتاب
[...]
ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشکی
شکوه ام را گاهگاهی می شنودی کاشکی
سیل را بی تابی از ساحل به دربا می برد
بی قراری های ما، می داشت سودی کاشکی
گلستان نبود به دستان، عندلیبان را چه شد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.