از حسن تو یک رقعه به گلزار رسیده
از زلف تو یک نافه به تاتار رسیده
زان دست که حسن تو فشانده است به گلزار
دامان پر از گل به خس و خار رسیده
از دیدن گل مست و خرابند جهانی
این جام همانا به لب یار رسیده
کو دیده یعقوب که بی پرده ببیند
صد قافله از مصر به یکباره رسیده
شاخ گل ازان جلوه مستانه که دارد
پیداست که از خانه خمار رسیده
ظلم است کسی خرده جان را نکند خرج
امروز که گل بر سر بازار رسیده
دامان نسیم سحری گیر و روان شو
کز غیب رسولی ا ست به این کار رسیده
کاشانه اش از نقش مرادست نگارین
چشمی که به آن آینه رخسار رسیده
دیگر چه خیال است که از سینه کند یاد
هر دل که به آن طره طرار رسیده
از کوچه آن زلف که سالم بدر آید؟
کآنجا سر خورشید به دیوار رسیده
از شور قیامت بودش مرهم کافور
زخمی که مرا بر دل افگار رسیده
از شرم برون آی که تسلیم نمایم
جانی که مرا بر لب اظهار رسیده
صائب زند آتش به جهان از نفس گرم
هر نی که به آن لعل شکربار رسیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق و احساسات عمیق شاعر نسبت به اوست. شاعر به وصف جلوههای مختلف زیبایی معشوق میپردازد و این زیبایی را با گلها و طبیعت مقایسه میکند. او به تأثیر شگرف این زیبایی بر دلها و دنیای اطراف اشاره کرده و بیان میکند که حتی نگاه به معشوق، همچون دیدن جاهای زیبا و دلنشین است. شاعر همچنین از درد و رنجی که به واسطه عشق بر دلش نشسته، سخن میگوید و در پایان با اشاره به احساساتی چون شرم و تسلیم، به عشق و وابستگی عمیق خود تاکید میکند.
هوش مصنوعی: تویی که زیباییات باعث شده پیامهایی از محبت به گلزارها برسد و به زلفهایت عطری در سرزمین تاتار پخش شود.
هوش مصنوعی: از دستی که زیبایی تو را در باغ گلها پخش کرده، دامنی که پر از گل است به علفهای هرز و خارها رسیده است.
هوش مصنوعی: جهان از زیبایی گل حیرتزده و مست است، و این مینوشم که به لب یار رسیده است.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند مانند یعقوب، که در یک لحظه و بدون هیچ مانعی، ببیند که چه تعداد کاروان از مصر به یکباره آمدهاند.
هوش مصنوعی: شاخ گل به دلیل زیبایی و جذابیتی که دارد، نشان میدهد که از جایی سرشار از می و شادی آمده است.
هوش مصنوعی: اجحاف است که کسی برای خوشیهای زودگذر امروز جان خویش را خرج کند، در حالی که زیبایی و ارزش واقعی مانند گل در اوج خود قرار دارد.
هوش مصنوعی: دستت را به دامن نسیم صبح بزن و خودت را به جریان زندگی بسپار، زیرا از عالم غیب پیامی به تو رسیده است.
هوش مصنوعی: خانهاش از زیبایی و آرزوها ساخته شده است، چشمی که به آینه صورتش نگاهی انداخته.
هوش مصنوعی: دیگر چه تصوری میتواند باشد که در دل بخواهد یاد کسی را زنده کند، وقتی که او به آن زیبایی و جذابیت دست یافته باشد؟
هوش مصنوعی: چرا از کوچه زلف تو امیدی داشته باشم؟ چون خورشید در آنجا به دیوار رسیده و راهی برای خروج نیست.
هوش مصنوعی: دردی که در قلب من نشسته، برایش تسکینی چون کافور پیدا شده است، و این تسکین ناشی از هیجان و شوق روز قیامت است.
هوش مصنوعی: از شرم بیرون بیا، که من آمادهام جانم را تقدیم کنم در این حالتی که به لبهایم رسیدهای.
هوش مصنوعی: صائب با نفسی گرم و جانسوز، به جهان شوق و حرارت میبخشد؛ همچنان که هر نیای که به آن دانههای شیرین و خوشبو رسیده، خوشحالی و زندگی را به ارمغان میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.