لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

در خون نشست لاله ز چشم سیاه تو

گل گوشه گیر گشت ز طرف کلاه تو

هرگز به زیر پای نمی بینی از غرور

بیچاره عاشقی که شود خاک راه تو

زلف این چنین ز دست تو گر می کشد عنان

خواهد گرفت روی زمین را سپاه تو

چشم غزال، داغ سیاهی فکنده ای است

در معرض سیاهی چشم سیاه تو

آگاه نیستی که چه دلها شکسته است

مشاطه در شکستن طرف کلاه تو

هر چند دست و پای زند بسته تر شود

هر دل که شد مقید زلف سیاه تو

از هاله زود حلقه کند نام ماه را

خطی که گشت گرد رخ همچو ماه تو

از بیم چشم زخم، ز مژگان آبدار

صد تیغ کرده است حمایل نگاه تو

صد پیرهن عرق کند از شرم، بوی گل

از برگ گل کنند اگر خوابگاه تو

از بس که در ربودن دل تیزچنگ بود

شد تیر روی ترکش مژگان نگاه تو

نقش دگر در او نتواند گرفت جای

آیینه دلی که شود جلوه گاه تو

در خون آهوان حرم کاسه می زنی

صائب چگونه امن شود در پناه تو؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

ای تخت و گاه پادشهی جایگاه تو

آراسته است مملکت از تخت و گاه تو

هستی ندیم شاهی و دولت ندیم تو

هستی پناه عالم و ایزد پناه تو

فخر همه شهانی و کس نیست فخر تو

[...]

عبید زاکانی

ای دوش چرخ غاشیه گردان جاه تو

خورشید در حمایت پر کلاه تو

شاه جهان سکندر ثانی جمال دین

ای برتر از شهان جهان دستگاه تو

تا چشم دشمنان شود از بیم او سفید

[...]

جهان ملک خاتون

آمد دل ضعیف من اندر پناه تو

کرد او وطن به سایه زلف سیاه تو

هم در پناه زلف تو باد انتقام او

یارب به سرّ سینه مردان راه تو

آخر نظر به حال من مستمند کن

[...]

حافظ

ای خونبهای نافه چین خاک راه تو

خورشید سایه‌پرور طرف کلاه تو

نرگس کرشمه می‌برد از حد برون خرام

ای من فدای شیوه چشم سیاه تو

خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال

[...]

صوفی محمد هروی

ای توتیای دیده من خاک راه تو

جانم فدای غمزه چشم سیاه تو

ای شهسوار حسن عنان را کشیده دار

کز حد گذشت ولوله دادخواه تو

بر بام قصر چون بگشادی نقاب دوش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه