کشت بی خوشه خجالت کشد از روی درو
مفکن ای تیغ اجل بر من بیدل پرتو
گردش چرخ بدو نیک ز هم نشناسد
آسیا تفرقه از هم نکند گندم و جو
با لب خشک سکندر ز سیاهی برگشت
یک دم آب به قسمت نفزاید تک و دو
در شکستن حذر از شیشه فزون باید کرد
لشکری را که شکسته است به دنبال مرو
عشق از حال پریشان شدگان غافل نیست
همه جا دیده خورشید بود با پرتو
برق از تندی خود زود فنا می گردد
نیست ممکن که نبازد سر خود تیز جلو
سبحه از دست بینداز که بر دل بارست
میفروش آنچه ز مستان نستاند به گرو
چه بود دولت دنیا که به آن فخر کنند؟
گشت در غار ازین شرم نهان کیخسرو
تازه عاشق نتواند که نگرید صائب
بیشتر آب تراوش کند از کوزه نو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لنگ لنگاک من ای بلمه پیوسته برو
مغ مفلوج زده بر به رخت اف تفو
لنگ مغ زاده گر زاصل و چو مازو بی مغز
روی شسته بحشاشات و تراک و مازو
از ره ایمان در کفر مزیدی که چنین
[...]
همه خوردند و برفتند و بماندم من و تو
چو مرا یافتهای صحبت هر خام مجو
همه سرسبزی جان تو ز اقبال دل است
هله چون سبزه و چون بید مرو زین لب جو
پر شود خانه دل ماه رخان زیبا
[...]
آخر ای راحت جان دردِ دلِ ما بشنو
امشب از بهرِ خدا مرحمتی کن بمرو
امشبی باش که فردا به تو تسلیم کنم
جان و دل هر دو به دستِ تو نهادیم گرو
هم چنین کُنجِ من آراسته می دار چو گنج
[...]
ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو
گشته طاق خم ابروی تو جفت مه نو
که شب از روز شناسد بیقین گر نبود
طره و چهره تو مایه ده ظلمت وضو
گر چو پروانه ز غم سوخت رقیبت چه غم است
[...]
من چو از جان شده ام عاشق آن روی نکو
آخراین عشق مرا با تو سبب چیست بگو
از خودم بوی تو می آید واین نیست عجب
هرچه را با گل وبا مشک نهی گیرد بو
من چو با روی تو همچون مگسم با شکر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.