چه خوش باشد که گردد دیده روشن از عذار تو
جواهر سرمه بینش شود خط غبار تو
تو مشغول شکار باز و شاهینی، چه می دانی
که ما را چشم و دل چون می پرداز انتظار تو
غزالان حرم را داغ دارد از سرافرازی
بلند اقبال نخجیری که می گردد شکار تو
خروش عاشقان گر کوه را از جای بردارد
عجب دارم صدا برگردد از کوه وقار تو
روان گردد به صحرا رود نیل از زهره شیران
فتد گر بر نیستان برق تیغ شعله بار تو
نشد پامال موری از تو ای سرو سبک جولان
شود نقش قدم دست دعا در رهگذار تو
کهن سقف فلک نزدیک بود از یکدگر ریزد
ستون آسمان ها گشت عدل پایدار تو
زلیخا گر جوان شد در زمان ماه کنعانی
گرفت از سر جوانی آسمان در روزگار تو
نگردد غنچه بال و پر ز دلسوزی ملایک را
که نننشیند غباری از عوارض بر عذار تو
شود خاک مراد اهل عالم طاق ابرویش
به روی هر که بنشیند غبار رهگذار تو
سکندر برد در خاک آرزوی آب حیوان را
سراسر می رود آب خضر در جویبار تو
به این پاکی ندارد گوهری در نه صدف گردون
که غیرت می برد بر هم نهان و آشکار تو
ز حزم دوربین گشتی دعای جوشن عالم
که هر جا باشی، از دست دعا باشد حصار تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که مانند جواهر میدرخشد و چشمنواز است. شاعر با استفاده از تمثیلهایی مانند شکار باز و غزالان حرم، دلتنگی و انتظار عاشقان را برای دیدن معشوق بیان میکند. او همچنین به تأثیرات عمیق معشوق بر طبیعت و آسمان اشاره دارد و میگوید که حتی کوهها و ستارهها تحت تأثیر زیبایی و مقام او قرار دارند. شاعر تصریح میکند که هیچ چیزی نمیتواند به زیبایی و پاکی معشوق نزدیک شود و در نهایت به قدرت دعا و نیایشهایی که به سوی او بلند میشود، اشاره میکند. این شعر در واقع تجلی عشق و ارادت به معشوقی است که به عنوان کمال زیبایی و شکوه در نظر گرفته شده است.
هوش مصنوعی: چقدر خوب است که چشمهایم از زیبایی چهرهات روشن شود و مانند جواهری درخشان، خط غبار وجود تو را ببینند.
هوش مصنوعی: تو مشغول شکار پرندههایی مثل باز و شاهین هستی، اما چه میدانی که ما چگونه به انتظار تو نشستهایم و چشمان و دلهایمان در این انتظار پر میکشد؟
هوش مصنوعی: غزالان حرم به خاطر محبوبیت و خوشبختی بالایی که دارند، دلهره و حسرتی در دل دارند؛ این حسرت ناشی از این است که تو نیز شکار میشوی و دستگیر تو خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر صدای عاشقان، کوه را از جا بکند، عجیب است که صدای این عشق، بازگردد و به کوه احترام تو برسد.
هوش مصنوعی: به صحرا میرود، مثل نیل که جاری میشود و اگر شیرانی از زهره (سیاره) به نیستان بیفتند، برق و درخشش شمشیر تو همچون شعلهای است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و عظمت شخصی اشاره دارد که در دنیای او مانند سروی بلند و رساست. شاعر میگوید که حتی مورچهای هم نمیتواند زیر پای او آسیب ببیند و این نشاندهنده مقام و جایگاه بالای اوست. همچنین، دعا و نذر برای او را به مثابه نشانی از عشق و احترام به او میداند، که در مسیر او جاودانه مانده است.
هوش مصنوعی: سقف کهن آسمان نزدیک بود که از هم فرو بریزد، اما به خاطر عدل و انصاف تو، استحکام و پایداری پیدا کرد.
هوش مصنوعی: زلیخا، اگر در دوره جوانیاش زیبایی و شکوهی مانند ماه کنعانی داشت، به خاطر جوانی و طراوتش، به آسمان دست یافت. حالا در زمان تو نیز چنین است.
هوش مصنوعی: غنچه نمیتواند بال و پر بگیرد، زیرا ملایک به خاطر دلسوزی، از آسیبهای دنیا تو را محافظت میکنند و نمیگذارند که رنجها و مشکلها بر چهرهات تأثیری بگذارند.
هوش مصنوعی: هرچند که اهل دنیا آرزوی خود را در خاک پای او میدانند، اما ابروی او آن چنان زیباست که هر کسی که بر فراز او بنشیند، مانند غباری از تردد در مسیر او میشود.
هوش مصنوعی: سکندر در جستجوی آب حیاتی که آرزوی آن را داشت، تمام عمر خود را به سفر گذراند. اکنون در کنار تو، آب خضر که نماد زندگیبخش است، جاری است.
هوش مصنوعی: هیچ جواهری در صدف آسمان به این پاکی وجود ندارد که غیرت تو را هم در حالت پنهان و هم در حالت نمایان تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: با دورنگری و احتیاط خود، دعای جوشن را به دست آوردهای. این دعا به تو کمک میکند تا در هر مکانی که باشی، محافظت و حصاری از دعا دور تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم را کرد صد پاره به سینه خار خار تو
مرا این گل شکفت و بس همه عمر از بهار تو
تو، سلطان، چون گدایان را زکوة حسن فرمایی
مرا این بس که زیر پا شوم هنگام بار تو
سر خود می زنم بر آستانت تا برآید جان
[...]
چو بگذشت از غم دنیا بغفلت روزگار تو
در آن غفلت ببی کاری بشب شد روز کار تو
چو عمر تو بنزد تست بی قیمت، نمی دانی
که هر ساعت شب قدرست اندر روزگار تو
چه روبه حیلها سازی ز بهر صید عوانی
[...]
چنان شد همنشینم چشم مست فتنهبار تو
که آمد پیشتر از من به راه انتظار تو
کجا می میکشیدی با حریفان دوش، کامروزم
خبر از صحبت شب داد چشم پرخمار تو
کنی سرگشته هر دم قاصدی، گویا نمیدانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.