می خورد خون فراغت تشنه آزار تو
دست از دست مسیحا می کشد بیمار تو
نیم جانی داشتم نزدیک لب آورده ام
بر سر حرف است اگر شیرینی گفتار تو
بر سر اقبال با هم گفتگوها کرده اند
سایه بال هما با طره دستار تو
سرو می ترسم که بال قمریان را بشکند
سخت می پیچد به خود از غیرت رفتار تو
صائب این طرز سخن را از کجا آورده ای؟
خنده بر گل می زند رنگینی اشعار تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات احساسات عمیق و دردهای عاشقانه خود را بیان میکند. او از آرامش و فراغت بهسختی مینویسد، گویی عشقش او را میآزارد. به بیمار خود که به دست مسیحا متوسل شده، اشاره میکند و میگوید که نزدیک به مرگ است. صحبتهای شیرین معشوقش در کنارش به او قوت میدهد و به نوعی در خوشیها و ناامیدیها با هم گفتگو میکنند. شاعر نگران است که زیبایی و جذابیت معشوقش، دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. او در نهایت از زیبایی و ذوق خاص معشوقش در سخن گفتن شگفتزده است و این را بهخوبی در اشعارش نشان میدهد.
هوش مصنوعی: عذاب دوری از تو مثل آبی است که تشنهای در جستجویش است و این درد به قدری زیاد است که حتی مسیحا هم نمیتواند کمکی به بیمار تو کند.
هوش مصنوعی: من نیمه جانی داشتم و حالا به آستانه کلام رسیدهام، اگر تو سخنانی شیرین بگویی.
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از صحبتهایی است که دربارهی خوششانسی یا موفقیت انجام شده است. به تصویر کشیده شده که سایهای در بالای سر، با زیبایی و شکوه خاصی در کنار تاج یا دستار آن شخص قرار دارد. این تصویر نشاندهندهی ارتباط بین زیبایی و خوششانسی است.
هوش مصنوعی: من نگرانم که سرو، به خاطر غیور بودن تو، بالهای قمری را بشکند. او به خاطر رفتار تو به شدت به خود میپیچد.
هوش مصنوعی: صائب، از کجا توانستهای این گونه صحبت کنی؟ اشعار تو آنقدر زیبا و رنگین هستند که دل آدم را شاد میکنند، مثل خندهای که بر گل مینشیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد
گوشهٔ شبپوش تو بر طرهٔ طرار تو
خوبی خوبان عالم گر بسنجی بیغلط
[...]
ای خداوندی که هر ساعت دل و دست ستم
بشکند از عدل تو چون شکّر از گفتار تو
آرزو ها را بمهر او بجنبد دل زجای
چون ز زیر لب بنالد خامۀ بیمار تو
گرچه خورشید از شعاعش مینهد پیوسته خار
[...]
ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
نقشهایی دیدم از گلزار تو گلزار تو
کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوی
خطهایی دارم از اقرار تو اقرار تو
میگدازم میگدازم هر زمان همچون شکر
[...]
کای گلستان حیا حیف از گل رخسار تو
بیمحل رفتی دریغ از سرو خوش رفتار تو
چرخ گر بهر تو شمشیر اجل میکرد تیز
کاش اول کار ما میساخت آنگه کار تو
مرگ ایام جوانی با تو مهپیکر نکرد
[...]
قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو
عکس ممکن نیست دل بردارد از رخسار تو
آب را کز بی قراری نعل در آتش بود
خشک چون آیینه سازد حیرت گلزار تو
خنده گل چون شکست شیشه اش در دل خلد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.