ز اشک گرم خطر نیست خار مژگان را
که چشم شیر نگهبان بود نیستان را
مجوی آب مروت ز چرخ سفله نهاد
که دود آه کند این سفال، ریحان را
نظر ز روی لطیفش چگونه آب دهم؟
که چشم شور بود شبنم این گلستان را
کمند جاذبه طوطیان شیرین حرف
ز بند نی بدر آورد شکرستان را
ز دست جرأت من در وصال ایمن باش
که قرب بحر کند خشک، دست مرجان را
ز اشک گرم شود نامه سیاه سفید
ز آه سرد بود برگریز عصیان را
ازان به زخم زبان از خوشامدم قانع
که به ز نقش و نگارست رخنه زندان را
همان سفینه اش از شرم جود دریایی است
صدف اگر چه گهر ساخت اشک نیسان را
ز میوه های بهشتی گزیده شد صائب
فشرد بر جگر خویش هر که دندان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده انسان میپردازد. شاعر به زیبایی و لطافت چشمها و مژگان اشاره میکند و میگوید که اشکهایش نمیتوانند به آنها آسیب برسانند. او به ناپایداری و نامرادی زندگی اشاره دارد و به دنبال محبت و دوستی است. شاعر از شجاعت خود در عشق صحبت میکند و این موضوع را مطرح میکند که درد و رنج میتواند به تبدیل وضعیتهای منفی به مثبت کمک کند. در نهایت، شاعر به لذت و شیرینیهای عشق و زندگی پرداخته و از زیباییهای آن سخن میگوید، حتی در مواجهه با مشکلات.
هوش مصنوعی: از اشکهای گرم، خطر و مشکلی برای خارهای مژگان وجود ندارد، زیرا چشم نگهبان شیر، از نیستان محافظت میکند.
هوش مصنوعی: از چرخ بیرحم توقع نداشته باش که مهربانی و مروت به تو بدهد، زیرا او فقط برای خود در اندیشه است و دردی که به دل میآید، شبیه به دودی است که از سوزاندن خاک تولید میشود و به ریحان لطافت و زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از زیبایی چهرهاش بگویم؟ که نگاه حسود، صبحگاهان، مانند شبنم بر این باغ زیبا میافتد.
هوش مصنوعی: پرچم جاذبه طوطیهای خوشزبان باعث نمیشود که شیرینی و زیبایی شکرستان از بین برود.
هوش مصنوعی: از دست شجاعت من در عشق و ارتباط آسوده خاطر باش، زیرا دریا میتواند به خشکی بدل شود، مانند دست مرجان که به راحتی میتواند در خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: از اشک، نامهای که سیاه و سفید است، به دلیلی گرم میشود و از آه سرد، عصیانی که به سختی از بین میرود، دور میافتد.
هوش مصنوعی: به جای اینکه به زخم زبان و صحبتهای ناپسند بسنده کنم، از خوشامدگویی و محبتهایم راضیام، زیرا این خوشامدگویی همچون نقوش و تزئیناتی است که فضایی را که زندانگونه است، زیبا و دلپذیر میکند.
هوش مصنوعی: کشتی او به خاطر بخشندگی دریا به وجود آمده و هرچند که صدف، مرواریدی از اشک بهار میسازد، اما این خود دریا است که باعث جود و بخشش شده است.
هوش مصنوعی: صائب از میوههای بهشتی انتخاب کرده و بر دل خود فشار میدهد، چون هر کسی که دندان دارد میتواند از آن میوهها بهرهمند شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم
که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانْش مر جان را
سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
مر اهل فضل و خرد را نه عام نادان را
خبر بیاور ازیشان به من چو داده بُوی
ز حال من به حقیقت خبر مر ایشان را
بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد
[...]
شریف خاطر مسعود سعد سلمان را
مسخرست سخن چون پری سلیمان را
نسیج وحده که نو حُلّهای دهد هر روز
زکارگاه سخن بارگاه سلطان را
ز شادی ادب و عقل او به دار سلام
[...]
لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را
رخ تو طیره کند اختر درفشان را
به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را
به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را
به جان تو که پرستیدن تو کیش من است
[...]
چه خرمی است که امروز نیست زنگان را
چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را
بهار و کام طرب تازه می کند دل را
ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را
بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.