نرسد هیچ کمالی به سخن سنجیدن
که سخن را صله ای نیست به از فهمیدن
می خلد بیشتر از شیون ماتم در دل
سخن آهسته نگفتن، به صدا خندیدن
لب خاموش مرا بر سر حرف آوردن
هست احوال ز بیمار گران پرسیدن
خار از چیدن دامن، گل بی خار شود
پرده عیب جهان است نظر پوشیدن
عید و نوروز به مردم چه مبارک می بود
چشم وادید نمی داشت گر از پی، دیدن
حرص را بستر آرام نمی گردد مرگ
مار را پیچ و خم افزون شود از خوابیدن
کیست در وادی ایجاد به گمراهی من؟
که نشان قدمم محو شد از لغزیدن
غافلان را نبود بهره ای از عالم غیب
پای خوابیده چه در خواب تواند دیدن؟
از گرانسنگی کوه گنه خود شادم
که به میزان قیامت نتوان سنجیدن
سبک از خشم نگردند گران تمکینان
که محال است شود بحر کم از جوشیدن
آب تا بود دلم، در دل دریا بودم
کرد از بحر مرا دور، گهر گردیدن
بال مرغان گلستان شودش دست دعا
هر که قانع شود از چیدن گل با دیدن
چین بر ابرو من از موج حوادث صائب
که دودم می شود این تیغ ز سر پیچیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عمیق انسانیت و وجود میپردازد. در آن به صلهی درک و فهم سخن اشاره میشود و اهمیت شنیدن و فهمیدن مورد تأکید قرار میگیرد. شاعر به درد و رنجهای درونی و اجتماعی اشاره میکند و از ناتوانی بشر در فهم معانی عمیق زندگی صحبت میکند. او به وجود عیبها و مشکلات در جهان اشاره دارد و میگوید که درک حقیقت میتواند انسان را از غفلت رها سازد. شاعر همچنین به ارزش لحظات و نعمتهای زندگی، مانند عید و نوروز، و تاثیرات آن در انسانها پرداخته و در نهایت به جنبههای روحانی و معنوی زندگی اشاره میکند، به ویژه در مورد دعا و قناعت. در کل، شعر به چالشهای انسانی و جستجوی معنا در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: هیچ کمالی در گفتار و سخن وجود ندارد، مگر اینکه با درک و فهم آن همراه باشد. سخن تنها زمانی ارزشمند است که به درستی فهمیده شود.
هوش مصنوعی: دل پر از شادی و خوشی است، اما به جای نمایش آن با صدا و هیاهو، ترجیح میدهد آرام و بیصدا بخندد و از زندگی لذت ببرد.
هوش مصنوعی: اگر لبهای من را مجبور به سخن گفتن کنی، باید حواست به حال و روز بیمار سختی باشد که در دل دارم.
هوش مصنوعی: اگر دامن خود را از خارها بچینی، گل بیخار خواهد شد. این نشانهای از عیبهای جهان است که ما با نادیده گرفتن آنها، خود را از حقیقت دور میکنیم.
هوش مصنوعی: عید و نوروز بر مردم خوشحالکننده است، اما اگر کسی نتواند منتظر بماند و ببیند چه چیزی در انتظارش است، این خوشحالی کمرنگ میشود.
هوش مصنوعی: حرص و ولع نمیگذارد که انسان به آرامش برسد؛ مانند ماری که در حال مرگ است و هر چه بیشتر در پیچ و خم میچرخد، به جای استراحت کردن.
هوش مصنوعی: کیست که در این مسیر خلق و تقدیر، باعث شده که من گمراهم؟ زیرا نشانههای راه من به خاطر لغزشها و اشتباهاتم محو و ناپیداست.
هوش مصنوعی: نادانان و غافلان از عالم غیب هیچ بهرهای ندارند، چون کسی که خوابیده است، نمیتواند چیزی در خواب ببیند.
هوش مصنوعی: از ارزش و اهمیت گناهی که انجام دادهام خوشحالم، چرا که هیچ معیاری در قیامت نمیتواند آن را اندازهگیری کند.
هوش مصنوعی: افراد محترم و باوقار به راحتی از خشم و عصبانیت دور میشوند، چرا که غیر ممکن است که دریا از جوشیدن کم شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که احساساتم زنده و پرنشاط بود، در عمق دریا زندگی میکردم، اما از دریا جدا شدم و به جستجوی گوهرهای باارزش پرداختم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از چیدن گل با دیدن راضی و قانع باشد، مثل پرندگان باغ بهشتی میشود و دعای او موجب پرواز و عروجش میگردد.
هوش مصنوعی: بر اثر سختیها و چالشهای زندگی، ابروان من به هم پیچیده و در واقع پردهای از غم و اندوه بر چهرهام نشسته است. این وضعیت به گونهای است که گویی غم و ناراحتی به نوعی در درون من شعلهور میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را گشت سر از غایت برگردیدن
ساکنان را همه سرگشته تواند دیدن
هر کی از ضعف خود اندر رخ مردان نگرد
بر دو چشم کژ او فرض بود خندیدن
هر کی صفرا شودش غالب از شیرینی
[...]
بی بصیرت چه گل از غیب تواند چیدن؟
پای خوابیده چه در خواب تواند دیدن؟
می توان با نظر بسته جهان را دیدن
عینک دیدن خواب است نظر پوشیدن
مژه از خواب گران چون رگ سنگ است ترا
[...]
غم همسایه خود خور که از آزادگیست
بر سر سایه خود بید صفت لرزیدن
شاه کامی کندت خانه دل زیر و زبر
خانه غنچه خرابست ز یک خندیدن
هرگز از سنگ جفا کم نشود شورش عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.