اگر اشک پشیمانی نگردد عذرخواه من
بپوشد چشمه خورشید را گرد گناه من
ز تسخیر نگاه سرکش او عاجزم، ورنه
عنان برق را در دست می پیچد گیاه من
به این شوقی که من در کعبه مقصود رو دارم
دلی از سنگ می باید که گردد سنگ راه من
نمی دانم که در خاطر گذر دارد، همین دانم
که بوی سنبل فردوس می آید ز آه من
من لرزنده جان را نشأه می زنده دل دارد
من آن شمعم که دست تاک می گردد پناه من
فغان بی اثر در سینه عاشق نمی باشد
چو مژگان تو باشد تیر یک ترکش سپاه من
اگر فردا به این سامان عصیان رو به حشر آرم
ترازو را به فریاد آورد بار گناه من
چو مژگان می دهم در چشم خود جا خصم عاجز را
بلند اقبال آن خاری که می روید ز راه من
به هر کس دل گواهی می دهد، دل می دهم صائب
شهادت را به زر نتوان خریدن از گواه من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از پشیمانی خود میگوید و از عذرخواهی میکند. او احساس گناهش را با تصویر خورشید و نگاه معشوقش توصیف میکند و از ناتوانیاش در برابر این عشق سخن میگوید. شاعر تمایل شدیدی به وصل معشوق دارد و میگوید که برای رسیدن به هدفش باید دل سنگی داشته باشد. او همچنین احساسات و ضعفهای قلبیاش را ابراز میکند و به شباهت خود به شمعی که در کنار درخت میسوزد، اشاره میکند. در نهایت، شاعر از بار گناهش و قدرت عشق میگوید و تأکید میکند که هیچ کس نمیتواند احساسات واقعی او را انکار کند.
هوش مصنوعی: اگر اشکهای پشیمانی من برطرف نشود، عذرخواهی من میتواند مثل دودی باشد که نور خورشید را از بین میبرد و به خاطر گناه من میپوشاند.
هوش مصنوعی: من از تسخیر نگاه سرکش او ناتوانم، وگرنه میتوانستم نیروی برق را در دستانم نگهدارم.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به هدفی که من در کعبه مقدس دارم، باید دلی از سنگ داشته باشم تا بتواند موانع سخت را برای رسیدن به مقصد پشت سر بگذارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم در دل دیگران چه میگذرد، اما میدانم که از نالهام عطر سنبل بهشتی به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: من جان لرزانی دارم که زندگی را حس میکند، و دل من پر از حیات است. من مانند شمعی هستم که در برابر تاک، پناه میگیرد.
هوش مصنوعی: فریادهای عاشقانه در دل عاشق تأثیرگذار است، زیرا زیبایی چشمان تو مانند تیرهایی است که به قلب من وارد میشود.
هوش مصنوعی: اگر فردا روز قیامت بیایم و بخواهم اعمالم را بسنجند، بار گناه من به قدری سنگین است که ترازوی عدالت فریاد میزند.
هوش مصنوعی: چشمانم مانند مژگان است و در آنجا جایی برای دشمنان ندارم، زیرا آنهایی که در مسیر من قرار میگیرند، به مانند خارهایی به سرسبزی میرسند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش گواهی میدهد، من نیز به او دل میدهم. اما بدان که شهادت من ارزشی دارد که نمیتوان آن را با طلا خرید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو شب ظلمت شود در کوی او از دود آه من
بود هر شمع سبز از مجلس او خضر راه من
تو تیر افکنده ای چرخ مهر خود بماه من
رقیبم گشته مشکل که کردی نیک خواه من
سر بی داد من داری فلک بر گرد زین عادت
نه بر من رحم بر خود کن بترس از برق آه من
چه حالست این گه هر که سوی آن خورشید ره جستم
[...]
گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من
وزین شهرم سیهرو کرده چشم روسیاه من
چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا
رخ خود زرد سازد مردمش خوانند ماه من
کسی کو خرمن تمکین دهد بر باد بهر او
[...]
تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من
که سد ره گشت بر گرد سر چشمش نگاه من
مرا چشم تو افکند از نظر اما نمیپرسی
که جاسوس نگاه او چه میخواهد ز راه من
برای حرمت خاک درت این چشم میدارم
[...]
نه رو از ناز می تابد، گه نظاره ماه من
ندارد از لطافت عارضش تاب نگاه من
به فتوای کسی خون مرا ریزی که در محشر
کنم گر دعوی خون، باز خواهد شد نگاه من
مرا کشتی که خوش حالی به آن غایت که پنداری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.