تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من
که سد ره گشت بر گرد سر چشمش نگاه من
مرا چشم تو افکند از نظر اما نمیپرسی
که جاسوس نگاه او چه میخواهد ز راه من
برای حرمت خاک درت این چشم میدارم
که گرد آلوده هر پایی نگردد سجده گاه من
به کشت دیگران چون باری ای ابر حیا خواهم
که گاهی قطرهای ضایع شود هم بر گیاه من
رقیبا پر دلیری بر سر آن کوی و میترسم
که تیغی در غلافست این طرف یعنی که آه من
کمان شوق پر زور است و تیر انداز دیوانه
خدنگی گر نشیند بر کسی نبود گناه من
خطر بسیار دارد مدعی خود نیز میداند
اگر وحشی نیندیشد ز خشم پادشاه من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیقی است که شاعر نسبت به محبوبش دارد. شاعر با بیان زیباییهای چشمان معشوق، به احساس نگرانی و دلشورهاش از عدم توجه محبوب اشاره میکند. او خود را پاسدار حرمت معشوق میداند و نگران آلودگی و آسیبپذیری احساساتش است. در ادامه، شاعر با تشبیه عشق به تیر و کمان، به شدت و تندی احساساتش اشاره میکند و همچنین از خطراتی که ممکن است در این مسیر وجود داشته باشد، میگوید. در نهایت، شاعر یادآور میشود که هیچکس نمیتواند او را به خاطر احساساتش سرزنش کند و هشدار میدهد که دشمنان و خطرات ممکن است در کمین عشق او باشند.
هوش مصنوعی: او به نادیدهگرفتن من ادامه داد، اما ناگهان نگاهی معذرتخواهانه به من انداخت که مانع از آن شد که به دور چشمانش بروم.
هوش مصنوعی: چشمهای تو باعث شدهاند که من از دید دور شوم، اما تو هرگز نمیپرسی که این ناظر، که به حرکات من توجه دارد، چه قصدی از مسیر من دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش و عظمت خاک درگاه تو، این چشمهایم را نگه میدارم تا هیچ پای آلودهای بر سجدهگاه من نرود.
هوش مصنوعی: به دیگران کمک کن و مانند ابری با حیا باش که گاهی اوقات یک قطره آب هم به گیاه من برسد.
هوش مصنوعی: به محبوبم میگویم که در آن کوچه، رقیب با جسارت زیادی در حال رفت و آمد است و من از این میترسم که شاید در این محیط، خطری نهفته باشد؛ یعنی این لحظهای که من در آن قرار دارم، میتواند برای من عواقب بدی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: عشق مانند کمانی قوی است و فرد عاشق مانند تیراندازی بیخبر و دیوانه است؛ اگر تیر عشق بر کسی بنشیند، گناهی متوجه من نیست.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که مدعی (کسی که ادعای حق یا مقام دارد) به خوبی میداند که در شرایط خطرناکی قرار دارد. اگر او هم مثل وحشیها عمل نکند و از خشم پادشاه نترسد، ممکن است به عواقب وخیمی دچار شود. در واقع، او باید محتاط باشد و از تبعات ادعایش آگاه باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو شب ظلمت شود در کوی او از دود آه من
بود هر شمع سبز از مجلس او خضر راه من
تو تیر افکنده ای چرخ مهر خود بماه من
رقیبم گشته مشکل که کردی نیک خواه من
سر بی داد من داری فلک بر گرد زین عادت
نه بر من رحم بر خود کن بترس از برق آه من
چه حالست این گه هر که سوی آن خورشید ره جستم
[...]
گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من
وزین شهرم سیهرو کرده چشم روسیاه من
چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا
رخ خود زرد سازد مردمش خوانند ماه من
کسی کو خرمن تمکین دهد بر باد بهر او
[...]
نه رو از ناز می تابد، گه نظاره ماه من
ندارد از لطافت عارضش تاب نگاه من
به فتوای کسی خون مرا ریزی که در محشر
کنم گر دعوی خون، باز خواهد شد نگاه من
مرا کشتی که خوش حالی به آن غایت که پنداری
[...]
ز آه من ندارد هیچ پروا کج کلاه من
ز شوخی می کند چون زلف خود بازی به آه من
به استغنا دل از عاشق ستاند کم نگاه من
به شمشیر تغافل ملک گیرد پادشاه من
خدا زین برق عالمسوز جانان را نگه دارد!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.