نشد کم در حریم وصل یک مو پیچ و تاب از من
نمی آید به روی بستر بیگانه خواب از من
رخ از جام شرب لاله گون افروختن از تو
ز مستی سینه بر آتش نهادن چون کباب از من
مرا کیفیت افتاده است مطلب زاهد از هستی
بهشت و جوی شیر از تو، خرابات و شراب از من
ز خامی هیچ کس را سوز من باور نمی آید
به جای حرف اگر خونابه ریزد چون کباب از من
نشسته است آنقدر گرد کدورت بر سراپایم
که گر بر هم زنندم گرد خیزد، چون کتاب از من
به ظاهر گرچه خشکم همچو سوزن، دیده ای دارم
که در گوهر شود چون رشته گم موج سراب از من
ز من هر لخت دل زیبنده داغی است چون لاله
کدامین پاره دل را کند عشق انتخاب از من؟
ندارد ذره بی تاب من سامان خود داری
مکرر غوطه در خون شفق زد آفتاب از من
چرا آن گنج گوهر می کشد دامن ز تعمیرم؟
دل جغدی ز آبادی نشد هرگز خراب از من
شود در پرده الفاظ رسوا معنی نازک
به عریانی رخ او را مگر پوشد نقاب از من
ز شرم عشق صائب همچو شبنم آب گردیدم
همان از پاکدامانی کند آن گل حجاب از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و سرگشتگی شاعر در عشق و دلبستگی اشاره دارد. شاعر از پیچیدگیها و دردهای ناشی از عشق میگوید و به تضادهایی مانند خوشی و غم، خواب و بیداری، و زهد و شراب اشاره میکند. او احساس میکند که در حالی که ظاهرش خشک و بیروح است، در درونش آتشی خاموش نشده وجود دارد. شاعر همچنین به تاثیر عشق بر وجودش و ناتوانیاش در کنترل این احساسات اشاره میکند و از مسائلی همچون شرم و حجاب در عشق سخن میگوید. در نهایت، او به جنبههای عمیقتر عشق و برقراری ارتباط با معشوق میپردازد، که میتواند در پس پرده الفاظ پیچیده باشد.
هوش مصنوعی: در آغوش وصال، هیچچیز کم نیست. من حتی نمیتوانم یک مو از خودم را به هم بپیچم و خواب بیگانهای بر من نمیگذرد.
هوش مصنوعی: چهرهات را در جام شرابی به رنگ گل لاله میبینم که از تو به خاطر مستیام، سینهام را بر آتش نگه داشتهام، مانند کبابی در آتش.
هوش مصنوعی: احساس من این است که زاهد به موضوعات معنوی و روحانی معتقد است و بهشت و نعمتهای الهی را در نظر دارد، اما من حالم از وضعیت کنونیام خوب نیست و به جای آن، به خرابات و شراب که نماد آزادی و زندگی بی قید و شرط است، روی آوردهام.
هوش مصنوعی: هیچکس از خامی و نادانی من نمیتواند دردی که دارم را درک کند؛ حتی اگر از من خون بریزد، مثل کبابی که از آتش برمیخیزد، باز هم نمیتواند جای آنچه میگویم را بگیرد.
هوش مصنوعی: به قدری غم و کدورت بر جان و دلم نشسته که اگر بخواهند من را به هم بزنند، مثل اینکه کتابی را ورق بزنند، گرد و غبار پراکنده میشود.
هوش مصنوعی: به ظاهر ممکن است من خشک و بیاحساس به نظر بیایم، اما در درون دل و نگاهی دارم که میتواند مانند یک رشته نازک در درون گوهر و عمق احساسات گم شود. حتی مانند یک موج در سراب، در درونم اتفاقات و تغییرات زیادی در حال جریان است.
هوش مصنوعی: هر بخشی از دل من که به عشق میسوزد، مانند لالهای است که در آتش میسوزد. حالا کدام یک از این پارههای دل را عشق برمیگزیند؟
هوش مصنوعی: ذرهای از وجود من بدون آرامش نیست و هر بار دوباره در خون غروب غوطهور میشود، آفتاب از من طلوع نمیکند.
هوش مصنوعی: چرا آن گنج با ارزش از دست یابی من دور است؟ دل مرغ شب (جغد) هیچوقت از آبادانی و زندگی خوب بیخبر و خراب نشده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که برخی اوقات کلمات نمیتوانند معنای عمیق و ظریف احساسات و زیباییها را به خوبی منتقل کنند. شاید تنها چیزی که میتواند زیبایی واقعی و حس نازک را پنهان کند، یک نقاب است که بر چهره او باشد. به این صورت، او بر این نکته تأکید دارد که برخی از مفاهیم و احساسات مجبورند در پس کلمات باقی بمانند و تنها با پوششی مناسب میتوان آنها را محافظت کرد.
هوش مصنوعی: از شرم عشق، مانند شبنمی شدم که آب شده است. همانطور که گل به واسطهی پاکدامنیاش، از من حجاب میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.