چو نتوان بر کنار افتاد با بحر از شنا کردن
کمر چون موج باید در میان بحر وا کردن
ز یک حرف سبک صد کوه تمکین رنگ می بازد
نسیمی می تواند بحر را بی دست و پا کردن
ندارد مغز هستی مزرع بی حاصل امکان
برای کاه نتوان چهره را چون کهربا کردن
برای عالم باطل ز حق نتوان شدن غافل
به سیم قلب نتوان دامن یوسف رها کردن
ز حق جو آنچه می جویی، که تا فرمان حق نبود
نیاید از سلیمان حاجت موری روا کردن
حباب از ترکتاز موج بی جا شکوه ای دارد
نبایستی از اول خانه از دریا جدا کردن
گرانی از حباب ما مباد آن بحر گوهر را
که سیر عالمی داریم در هر چشم وا کردن
به عالم صلح باید کرد، اگر نه هر کجا باشی
نمی باید سلاح جنگ را از خود جدا کردن
دلا ترک هوا کن قرب حق گر آرزو داری
که دور افتد حباب از بحر، از کسب هوا کردن
به جامی دستگیری کن (مرا) ای عشق بی پروا
که نتوان زندگی زین بیش در بند حیا کردن
به تدبیر خرد تا می توانی دست و پایی زن
که نتوان بر کنار آمد ز دریا بی شنا کردن
ز لذت های عالم می کند بی گناه عارف را
به خاطر معنی بیگانه (ای) را آشنا کردن
سزای توست ای گل این جراحت های پی در پی
نبایستی به روی خود زبان خار وا کردن
شدم بی ذوق تا آمد خدنگم بر نشان صائب
تغافل بر هدف بایست چون تیر خطا کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأملات فلسفی و معنوی میپردازد و به رابطه میان انسان، عشق، حقیقت و دنیا اشاره دارد. شاعر بیان میکند که اگر نتوانیم از دنیای مادی جدا شویم، باید در آن غرق شویم و با وضعیت موجود سازگار شویم. او اشاره میکند که دستیابی به حقیقت و معانی عمیق نیازمند جدایی از تمایلات و هوسهای دنیوی است و باید همواره در جستجوی حق و حقیقت باشیم.
شاعر همچنین بر این نکته تأکید میکند که باید به زندگی بهگونهای نگاه کنیم که با صلح و آشتی همراه باشد و از جنگ و تعارض دوری کنیم. او درخواست میکند که عشق به کمکش بیاید تا از قیدهای دنیوی رها شود و بتواند به حقیقت دست یابد.
در نهایت، شاعر به بیمعنایی دلباختگیهای دنیوی اشاره میکند و از آن میخواهد که با کمال هشیاری به مسیری درست قدم بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم از دریا فاصله بگیریم و کنار برویم، باید با تمام قوا در آب شنا کنیم و خود را به عمق دریا بیندازیم. در این صورت، باید خود را به موجهای دریا بسپاریم و در دل آن حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: از یک کلام ساده، تاثیرات عمیق و بزرگی میتواند به وجود بیاید؛ بهطوری که حتی یک نسیم ملایم میتواند دریا را بیحرکت و آرام کند.
هوش مصنوعی: در هستی، وجود چیزهایی که هیچ فایدهای ندارند، مثل یک زمین زراعی که محصولی نمیدهد، هیچ ارزشی ندارد. به همین خاطر، نمیتوان امیدوار بود که کسی بتواند چهرهاش را مانند کهربا درخشان کند.
هوش مصنوعی: انسان نباید از حقیقت غافل شود، زیرا برای چیزی که بیارزش است، نمیتوان به قلبی که به عشق و محبت وابسته است، آسیب رساند یا آن را رها کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر چیزی را که از ذات حق طلب میکنی، باید بدان توجه داشته باشی که بدون اجازه و فرمان حق، هیچ چیز ممکن نیست. حتی قدرت سلیمان هم نمیتواند به درخواستهای کوچک موری کمک کند، اگرکه این درخواستها بر اساس اراده و خواست الهی نباشند.
هوش مصنوعی: حبابی که به خاطر برخورد ناگهانی موج به وجود آمده، زیبایی خاصی دارد، اما نباید از ابتدا از دریا جدا شود.
هوش مصنوعی: نباید به خاطر حبابی که در زندگی ما وجود دارد، گرانمایگی را احساس کنیم. چرا که در درون ما دریای بزرگی از گنجینههای فکری و بینشها وجود دارد که با باز کردن هر چشم، دنیای جدیدی را کشف میکنیم.
هوش مصنوعی: برای ایجاد صلح در جهان باید تلاش کرد، چرا که در غیر این صورت، در هر مکان که باشی، نباید از سلاح جنگ دوری کنی.
هوش مصنوعی: ای دل، برای نزدیک شدن به حق و حقیقت، از خواستههای دنیوی خود دست بردار. اگر میخواهی از دنیای ظاهری و فریبنده دور شوی، باید از دنبال کردن این خواستهها بپرهیزی.
هوش مصنوعی: ای عشق بیپروای من، در میکده به من یاری کن و مرا از قید حیا آزاد کن؛ زیرا نمیتوانم بیشتر از این زندگی کنم و خود را در محدودیتهای حیا نگه دارم.
هوش مصنوعی: با استفاده از عقل و تدبیر تا جایی که میتوانی تلاش کن و آماده باش، زیرا نمیتوان از دریا بدون شنا کردن عبور کرد.
هوش مصنوعی: عارف بیگناه را از لذتهای دنیوی دور میکند، زیرا میخواهد مفهوم ناآشنا را برای او روشن کند.
هوش مصنوعی: تو ای گل، سزاوار این درد و زخمهای مکرر هستی، اما نباید به خاطر این زخمها زبان به شکایت بگشایی.
هوش مصنوعی: من بیاحساس شدم تا وقتی که تیر بیهدف من به هدف ناز و سکوت رسید. باید مانند تیر، به هدف بایستم و بهانه نیاورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه باشد عاشقی خود را به غمها مبتلا کردن
به صد خون جگر بیگانهای را آشنا کردن
چه حاصل زین همه افسانهٔ مهر و وفا یارب
چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردن
ز گرد راه خوبان میفشاندم دامن تقوی
[...]
شب عیدست می باید در میخانه وا کردن
بمی خشکی زهد روزه داران را دوا کردن
صراحی گر چنین پیوسته خواهد در سجود آمد
بیک شب طاعت سی روز را خواهد قضا کردن
ز ماه عید بی ابروی ساقی کار نگشاید
[...]
به تدبیر خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن
درین دریا به دست بسته می باید شنا کردن
دل غمگین به زور اشک هیهات است بگشاید
به دندان گهر نتوان گره از رشته وا کردن
ز خودداری به دست و پا ره نزدیک می پیچد
[...]
در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن
پریشانیست مشت خاک را سر بر هوا کردن
اگر یک سجده احرام نماز نیستی بندی
قضای هر دو عالم میتوان یکجا ادا کردن
مشو مغرور بنیادی که پروازست تعمیرش
[...]
شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن
قفا خوردن، پی افشردن، جفا بردن، وفا کردن
کمال کامرانی در محبت چیست میدانی
بتی را پادشاهی دادن و خود را گدا کردن
به چشم پاک بنگر مجمع پاکیزهرویان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.