بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من
بلبل من از حریم بیضه تا آمد برون
گل ز شبنم خیمه بیرون زد به استقبال من
نامرادی مطلب افتاده است در راه طلب
ورنه مطلب پاکشان می آید از دنبال من
دیده ام در بی پر و بالی گشاد خویش را
ناخن پرواز نگشاید گره از بال من
گرچه ساغر در خو مجلس به دور افکنده ام
کوه را از پا درآرد رطل مالامال من
هدیه ای اهل هنر را به ز عیب خویش نیست
عیبجو بیهوده افتاده است در دنبال من
یک سر مو بر تنم بی پیچ و تاب عشق نیست
می شود آیینه صاحب جوهر از تمثال من
می شدم صائب در اقلیم سخن صاحبقران
گر نمی شد صرف تسخیر بتان اقبال من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز شاعر و مشکلاتی که در مسیر عشق و هنر دارد میپردازد. شاعر با اشاره به سنگینی و سختیهای زندگی، از زیباییها و تجربیات عاشقانهاش سخن میگوید. او به بلبل و گل اشاره میکند تا نمایانگر عشق و زیبایی باشد. با این حال، شاعر از موانع و نامرادیهایی که در پی عشق و هنر با آنها روبهرو است صحبت میکند، و به ناامیدیاش از عیبجویی دیگران اشاره میکند. در نهایت، او به تواناییهای خود در سخنوری اشاره میکند و از موانع عشق و بیداری اقبال شخصیاش سخن میگوید. این شعر به نوعی دربرگیرنده احساساتی چون عشق، ناامیدی و تلاش در عرصه هنر است.
هوش مصنوعی: به خاطر به هم ریختگی زندگیام، چهرهام مانند گردی کلفت و تیره شده است و بر اثر این حال و روز، تصویر من در آینه به زمین مالیده میشود.
هوش مصنوعی: بلبل من از منطقهای خاص به بیرون آمد و گل به خاطر باران خنک و شبنم، از زیر چادر خود بیرون زد تا به من خوشآمد بگوید.
هوش مصنوعی: در مسیر دستیابی به خواستهها، از شانس بد چیزی نصیبم نشده است؛ وگرنه حقیقتاً موضوعی که به دنبالش هستم، به آسانی به من میرسید.
هوش مصنوعی: من در اوج بیپروایی خود، به دنبال آزادی و پرواز هستم، اما انگار هیچ راهی برای گشودن گرهها و مشکلاتم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند که من جام شراب را به اطراف پرت کردهام، اما ثروتم به اندازهای است که میتواند کوه را از جا بلند کند.
هوش مصنوعی: هنروران به خاطر نقصها و عیبهای خود هدیهای ندارند، بلکه عیبجوها بیجهت و بیفایده به دنبال عیبهای آنها هستند.
هوش مصنوعی: تنم به مانند یک مو، ساده و بیپیرایه است و عشق در آن وجود ندارد. در نتیجه، جوهر وجود من نمیتواند به درستی در آینهای منعکس شود که تنها تصویری از من دارد.
هوش مصنوعی: اگر بیمحابا به سخنوری میپرداختم و در این عرصه موفق میشدم، حتماً به مقام بلندی میرسیدم، اما افسوس که خوش شانسیام برای تسخیر دلها و زیباییها هرگز برایم محقق نشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
[...]
می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من
صدر عزت قرب می جوید به من، دشمن کجاست؟
تا ببیند رتبه عشق بلند اقبال من
عزتی دارم که گر پا دیر در جنت نهم
[...]
بس که از دوران به سختی بگذرد احوال من
می زند بر سینه سنگ آیینه از تمثال من
اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
[...]
دلبر کاتب که می داند سراسر حال من
خط روی اوست فردا نامه اعمال من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.