نیستی چون اهل معنی لب به دعوی وا مکن
عیبجویان را به عیب خویشتن گویا مکن
بهر مشتی خون که خواهد خرج خاک تیره شد
لب به حرف خونبها چون خودفروشان وا مکن
تا نسازی دامن اطفال را خالی ز سنگ
از سواد شهر رو در دامن صحرا مکن
از خرد دورست مس کردن طلای خویش را
روی زرد خویش سرخ از باده حمرا مکن
تا نسازی جمع صائب دل ز زاد آخرت
پشت خود چون سالکان خام بر دنیا مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مخاطب توصیه میکند که از به خطر انداختن خود و دیگران پرهیز کند. او میگوید که نباید به افکار و دعویهای بیفایده بپردازد و همچنین از انتقاد کردن از دیگران پرهیز کند. شاعر تأکید میکند که باید از ایجاد دردسر برای خود و دیگران دوری کرد و نباید ارزشهای خود را به خاطر مسائل دنیوی زیر سوال برد. او میخواهد که انسانها به مسائل معنوی و آخرت توجه کنند و از وابستگی به دنیا خودداری نمایند. به طور کلی، این شعر به خودآگاهی و مسئولیتپذیری در زندگی پرداخته است.
هوش مصنوعی: اینجا به تعبیری اشاره شده که اگر به معنای عمیق زندگی توجه نداری، بهتر است در مورد موضوعات جدی صحبت نکنی. همچنین، به جای اینکه به عیبجویی دیگران بپردازی، نباید به عیوب خودت در معرض قضاوت بگذاری.
هوش مصنوعی: به خاطر یک مشت خون که ممکن است هزینهاش شود، لب به سخن نزن و مانند افرادی که خود را به فروش میگذارند رفتار نکن.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه دامن بچهها را از سنگها خالی نکنی، به حاشیه شهر نزدیک نشو و به دامن بیابان نرو.
هوش مصنوعی: از خرد دور است که انسان طلای خود را به مس تبدیل کند، و نباید روی زرد خود را به رنگ قرمز باده تغییر دهد.
هوش مصنوعی: قبل از این که قلب را به خاطر آخرت جمع کنی و آماده سازی، مانند سالکان نادان، پشت به دنیای مادی نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای چراغ دل مرو در بزم مردم جامکن
گر همه چشم منست آنجا دمی مأوا مکن
مردم چشمی، مشو از دیده ی غائب چون پری
از خیال خود مرا دیوانه و شیدا مکن
روی خود بر دامنت سودم خطای من بپوش
[...]
گر طلبکار حضوری لب به غیبت وامکن
عیب خود پوشیده و از دیگران پیدا مکن
دورباش هرزه گویان است مهر خامشی
ایمنی می خواهی از زخم زبان، لب وا مکن
زنده مخلوق، چون خفاش باشد بی بصر
[...]
بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن
بندگی جز خاکساری نیست، استغنا مکن
مصحف دل را که هر حرفیست از وی صد کتاب
کاغذ حلوای شیرین کاری دنیا مکن
یاد گیر از بید مجنون، شیوه افتادگی
[...]
خویش را ای گل به چشم عندلیبان جا مکن
دیده اغیار را روشن به خاک پا مکن
بهر طعن ما اسیران دفتری انشا مکن
ما اگر مکتوب ننوشتیم عیب ما مکن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.