از بصیرت نیست دنبال تمنا تاختن
همچو طفلان هر طرف بهر تماشا تاختن
تا چو سوزن رشته پیوند مریم نگسلی
از زمین بر آسمان نتوان چو عیسی تاختن
چون توانی همعنان شد با سبکروحان، که تو
مانده کردی مرکب تن را ز بی جا تاختن
دارد آتش زیر پای خویشتن موج سراب
از سبک مغزی بود دنبال دنیا تاختن
گوی سبقت هر که از میدان برد مردست مرد
سهل باشد در بیابان اسب تنها تاختن
بر سبک مغزی غبار انفعال افزودن است
اسب چوبین با براق عرش پیما ساختن
داغ دارد جرأت پروانه صائب شیر را
از که می آید به آتش بی محابا تاختن؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم بصیرت و نادانی در زندگی انسانها میپردازد. شاعر به تمثیلهایی اشاره میکند که چگونه انسانها بدون درک صحیح و بصیرت، مانند کودکان بیهدف و زودگذر به دنبال خواستههای دنیوی میدوند. او همچنین به تفاوت بین افراد واقعی و سطحینگر اشاره میکند و یادآور میشود که تنها کسانی که به معنای واقعی در میدان زندگی میدوند و آزمایشهای سخت را تحمل میکنند، به موفقیت میرسند. در نهایت، شاعر به نشانههایی از شجاعت و جسارت در برابر خطرات زندگی اشاره میکند، به ویژه با ذکر پروانهای که بدون ترس به آتش نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: از درک و آگاهی سرچشمه نمیگیرد که به دنبال خواستهها دویده شود، بلکه مانند بچهها بیهدف و فقط برای تماشا به هر سو روانه گردید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند سوزن، رشته پیوند مریم را از زمین جدا نکردهای، نمیتوانی مانند عیسی از زمین به آسمان بروی.
هوش مصنوعی: وقتی که میتوانی همپا و هممکان با افرادی که روحیهای سبك و آزاد دارند حرکت کنی، چرا باید بدن خود را به سمتهای نادرست و بیهدف برانی و در مکانهای نامناسب بیفتی؟
هوش مصنوعی: آتش در زیر پای خودش دارد و در پی شلخی و ناپایداری است. این وضعیت ناشی از نادانی اوست که برای دستیابی به دنیا و.materialarTocht به هر سمتی میتازد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسابقه برنده شود، واقعاً مرد و شجاع است. راحت است که در بیابان با اسب تنها برانیم، اما به میدان مبارزه و رقابت باید رفت تا خود را نشان داد.
هوش مصنوعی: افزودن غبار تنبلی به ذهن مانند ساختن اسبی چوبی است که با اسبهای آسمانی هیچ تناسبی ندارد.
هوش مصنوعی: جرأت پروانه به اندازهای زیاد است که به سمت آتش بدون هیچ ترسی میتازد، ولی این شجاعت از کجا نشأت میگیرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی تواند هرکس از خود عاشقی بر ساختن
لافِ مُشتاقی زدن معشوق را نشناختن
شرطِ شوقِ دوستانِ بیغرض دانی که چیست
نام و ننگ و مال و ملک و جسم و جان درباختن
بیخبر تا کی زهستی لاف دینداری زدن
[...]
گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن
خویش را خواهد سرشک اوّل به پیش انداختن
گفته ای چو نی ز غم کو هر شبی مهمان تست
می خورم غم تا دمی با او توان پرداختن
در طریق شب نشینان عاشقی دانی که چیست
[...]
ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن
کمترین بازی سوار از پشت زین انداختن
غمزهات شغل آن قدر دارد که در صید افکنی
میتواند کم به بسمل ساختن پرداختن
هرکه را زخمی زدی سر در قفای او منه
[...]
عاشق صادق نیندیشد ز آتش تاختن
زر خالص را محابا نیست از بگداختن
روزگاری را که کردم صرف تسخیر بتان
می توانستم دو عالم را مسخر ساختن
آبرویی را که کردم صرف این بی حاصلان
[...]
آن کمان ابرو کند چون میل تیر انداختن
ناوک او را نشان میباید از جان ساختن
سروران چون گو به پای توسنش بازند سر
چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن
داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.