گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان

یک تن از آیندگان نگرفت جای رفتگان

عالم از اهل سعادت یک قلم خالی شده است

زان همایون طایران مانده است مشتی استخوان

نیست جز سنگ مزار از نامداران بر زمین

نقش پایی چند بر جا مانده است از کاروان

زیر گردون راست کیشان را نمی باشد قرار

منزل آسایش تیرست بیرون از کمان

باز می گردد به جان بی نفس سوی عدم

هر که در ملک وجود آید ز روشن گوهران

ما به این ده روزه عمر از زندگی سیر آمدیم

خضر چون تن داد، حیرانم، به عمر جاودان؟

پیش ازین بر رفتگان افسوس می خوردند خلق

می خورند افسوس در ایام ما بر ماندگان

مستی غفلت شعور از خلق صائب برده است

تا که پیش از مرگ برخیزد ازین خواب گران؟

 
 
 
رودکی

خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان

لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان

عنصری

چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان

بیروان تن پیکری پاکیزه چون بی‌تنْ روان

گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش

ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان

از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان

تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان

تا که می‌جستم ندیدم تا بدیدم گم شدم

گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان

در خیال من نیامد در یقینم هم نبود

[...]

فرخی سیستانی

سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان

بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان

بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی

پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان

ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند

پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان

تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها

تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه