از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان
یک تن از آیندگان نگرفت جای رفتگان
عالم از اهل سعادت یک قلم خالی شده است
زان همایون طایران مانده است مشتی استخوان
نیست جز سنگ مزار از نامداران بر زمین
نقش پایی چند بر جا مانده است از کاروان
زیر گردون راست کیشان را نمی باشد قرار
منزل آسایش تیرست بیرون از کمان
باز می گردد به جان بی نفس سوی عدم
هر که در ملک وجود آید ز روشن گوهران
ما به این ده روزه عمر از زندگی سیر آمدیم
خضر چون تن داد، حیرانم، به عمر جاودان؟
پیش ازین بر رفتگان افسوس می خوردند خلق
می خورند افسوس در ایام ما بر ماندگان
مستی غفلت شعور از خلق صائب برده است
تا که پیش از مرگ برخیزد ازین خواب گران؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دلتنگی و فقدان عزیزان گذشته اشاره میکند و از تهی شدن زمین از وجود آنها نگران است. او تأکید میکند که جای رفتگان هیچکس را نگرفته و این فقدان، عالم را از اهل سعادت خالی کرده است. شاعر به تصویر استخوانهای باقیمانده و سنگ مزارها اشاره میکند که نشاندهنده زوال and گذر زمان است. او همچنین به ناپایداری زندگی و نشانههای بیثباتی اشاره میکند و از زندگی کوتاه و زودگذر انسانها میگوید. در انتها، شاعر از غفلت مردم سخن میگوید که انتظار میرود قبل از مرگ، از خواب غفلت بیدار شوند.
هوش مصنوعی: این خاک با گذشت زمان از عزیزان خالی شده و هیچکدام از نسلهای آینده نتوانستهاند جایگزین آنها شوند.
هوش مصنوعی: دنیا از انسانهای خوشبخت و سعادتمند خالی شده و در نتیجه فقط چند استخوان از پرندگان خوشبخت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: جز سنگ قبرهایی از شخصیتهای بزرگ، چیزی بر زمین باقی نمانده است و تنها ردپای چند نفر از کاروان زندگی به جا مانده است.
هوش مصنوعی: زیر آسمان، کسانی که به راه راست میروند، هرگز آرامش و آسایش ندارند. مانند تیری که از کمان خارج میشود و هدفش را دنبال میکند، آنها نیز در جستوجوی هدف هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنیای وجود قدم میگذارد و از نور جواهرات روشن بهرهمند میشود، در نهایت به حالت بینفس و عدم بازمیگردد.
هوش مصنوعی: ما از این زندگی کوتاه خسته شدهایم. وقتی خضر، که نماد زندگی جاودان است، به زندگی عادی و موقت تن داد، من حیران شدم که چرا او این انتخاب را کرده است؟
هوش مصنوعی: در گذشته مردم بر افرادی که از دنیا رفته بودند غمگین بودند، حالا در زمان ما آنها که هنوز زندهاند، به خاطر ماندن در این دنیا افسوس میخورند.
هوش مصنوعی: انگار مردم در خواب غفلت و ناآگاهی هستند و به مستی این وضعیت دچار شدهاند. آیا این زمان نیست که پیش از اینکه دیر شود و مرگ فرا برسد، از این خواب سنگین بیدار شوند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.