از زلف یار رنگ دگر برگرفتهایم
مومیم اگر چه نکهت عنبر گرفتهایم
پیش کسی دراز نگشته است دست ما
ما چون چنار از آتش خود درگرفتهایم
چون سر برآوریم ز دریا، که چون صدف
گوهر به آبروی برابر گرفتهایم
با دست رعشهدار چو شبنم درین چمن
دامان آفتاب مکرر گرفتهایم
گر دست ما تهی است ز سیم و زر نثار
از چهره آستان تو در زر گرفتهایم
کیفیت جوانی ما را خمار نیست
کز دست پیر میکده ساغر گرفتهایم
ما را به روی گرم چراغ احتیاج نیست
کز بال و پرفشانی خود درگرفتهایم
باور که میکند که درین بحر چون حباب
سر دادهایم و زندگی از سر گرفتهایم؟
در مشت خار ما به حقارت نظر مکن
کز دست برق، تیغ مکرر گرفتهایم
صائب ز نقطهریزی کلک سخنتراز
روی زمین تمام به گوهر گرفتهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما هر چه آن ماست ز ره بر گرفتهایم
با پیر خویش راه قلندر گرفتهایم
در راه حق چو محرم ایمان نبودهایم
ایمان خود به تازگی از سر گرفتهایم
چون اصل کار ما همه روی و ریا نمود
[...]
ما حاصل از جهان غم دلبر گرفته ایم
وز جهان بجان دوست که دل برگرفته ایم
زین در گرفته ایم بپروانه سوز عشق
چون شمع آتش دل ازین در گرفته ایم
با طلعتت زچشمه ی خور دست شسته ایم
[...]
دیگر هوای عشق تو در سر گرفتهایم
عشق رخ چو ماه تو از سر گرفتهایم
بر یاد آن دو چشم و لب لعل دلکشت
از بادهٔ خیال تو ساغر گرفتهایم
دایم خیال قدّ چو سرو روان تو
[...]
ماییم کز جهان همه دل برگرفتهایم
جان دادهایم و دامن دلبر گرفتهایم
مست و خراب و عاشق و رندیم و بادهنوش
آب حیات از لب ساغر گرفتهایم
چون مذهب قلندر رندی و عاشقی است
[...]
ما ای صنم هوای تو از سر گرفتهایم
چون شمع ز آتش دل خود درگرفتهایم
دل برگرفتهایم ز هستی خویشتن
زان پس هوای همچو تو دلبر گرفتهایم
بهر غذای طوطی طبع سخن گذار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.