امشب به آه سرد ره خواب میزدم
در کوی یار، سیر چو مهتاب میزدم
در جام دیده پاره دل میگداختم
جولانگه خیال ترا آب میزدم
مژگان به هم رساندنم از بیغمی نبود
هر لحظه نیشتر به رگ خواب میزدم
فکر دهان تنگ توام داشت در میان
تا صبح بیپیاله می ناب میزدم
چون موج، سینه بر دل دریای پرخطر
از اشتیاق گوهر نایاب میزدم
تا صبح بود صحبت من گرم با خیال
بر یاد شمع سینه به مهتاب میزدم
از شغل گریه مطلب دیگر نداشتم
آبی به روی بخت گرانخواب میزدم
سنگ از تپیدن دل بیتاب خویشتن
تا صبحدم به سینه محراب میزدم
میشد چو نقطه دایره حیرتم وسیع
چندان که سیر و دور چو گرداب میزدم
از ضعف اگرچه بال پریدن نداشت چشم
فال مراد دیدن احباب میزدم
صائب نبود بیسببی اضطراب من
دامن به آتش دل بیتاب میزدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
[...]
با یاد نرگست، چو می ناب میزدم
پیمانه را به گوشهٔ محراب میزدم
آن کبک مستم از می مشرب که عمرها
در چنگل عقاب، شکر خواب میزدم
آن بلبلم که از اثر رنگ و بوی عشق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.