تا همچو لعل، رنگ به رخسار داشتم
خون در دل از شکست خریدار داشتم
هرگز قرین نگشت به هم قول و فعل من
کردار را همیشه به گفتار داشتم
تا با خدا افتاد مرا کار، به شدم
شربت نداشتم چو پرستار داشتم
تا چون حباب چشم گشودم ز یکدگر
سر در کنار قلزم خونخوار داشتم
هرگز دلم ز فکر غزالان تهی نبود
دایم درین خرابه دو بیمار داشتم
چون شبنم از تجلی خورشید محو شد
چشم تری که از غم گلزار داشتم
هرگز نداشت میل، ترازوی مشربم
دایم به دست سبحه و ز نار داشتم
چون زلف، تار و پود حواسم نبود جمع
تا فکر جامه و غم دستار داشتم
فریاد من ز قحط هم آواز پست شد
کارم بلند بود چو همکار داشتم
داغ ترا به غیر نمودم ز سادگی
آیینه پیش صورت دیوار داشتم !
هرگز نصیب گوشه نشینان نمی شود
آن خلوتی که بر سر بازار داشتم
صائب هزار شکر که بر دل گذاشتم
دستی که بر سر از غم دلدار داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیق و درونی خود میپردازد. او از زیبایی و جذابیت خود با تشبیه به لعل سخن میگوید، اما از درد و شکست درونیای که در دل دارد نیز سخن میگوید. او همواره در تضاد بین گفتار و کردار خود قرار دارد و این تقابل را به عنوان یک ویژگی دائمی از خود معرفی میکند. شاعر به یادآوری خاطرات و غمهای گذشته میپردازد و از فراز و نشیبهای زندگی، دلتنگی و عشق خود سخن به میان میآورد. در نهایت، او به خلوتی فکر میکند که تنها در سر بازار زندگیاش وجود داشته و غم دلدارش را با حسرت در دل میکشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند لعل، رنگ و زیبایی بر چهرهام داشتم، در دل خود از شکست و ناامیدی نسبت به خریدار، رنج میبردم.
هوش مصنوعی: هرگز اعمال و قولهای من با هم یکی نبودهاند و همیشه رفتارم را بر اساس صحبتهایم تنظیم کردهام.
هوش مصنوعی: زمانی که با خداوند مواجه شدم و در کارهای خود به مشکل خوردم، احساس کردم که نیاز به یک نوشیدنی دارم، اما در آن حال که به پرستار نیاز داشتم، نتوانستم چیزی بیاورم.
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم را باز کردم، در کنار دریاچهای خطرناک و خونی، با یکدیگر در تماس بودیم.
هوش مصنوعی: دل من هرگز از فکر و خیال غزالان خالی نشده است؛ همیشه در این ویرانه دو بیمار را در دل داشتهام.
هوش مصنوعی: وقتی که شبنم با تابش خورشید از بین رفت، آن چشمی که به خاطر غم گلزار اشک میریخت نیز خشک شد.
هوش مصنوعی: هیچوقت دوست نداشتم که ترازوی معرفت و فهم من همیشه با تسبیح و ذکر مشغول باشد؛ و از آتش درونم همواره احساس عذاب میکردم.
هوش مصنوعی: زمانی که مثل زلف، حواسم به هم ریخته بود و نتوانستم تمرکزی داشته باشم، درگیر فکر کردن به لباس و غم و غصهام بودم.
هوش مصنوعی: صدای من از کمبود همدلی ضعیف شد؛ وقتی همکار داشتم، کارم رونق و اهمیت بیشتری داشت.
هوش مصنوعی: به خاطر سادگیام، درد و غم تو را به دیگران نشان دادم، در حالی که در آینه فقط تصویر خودم را میدیدم و دیواری وجود داشت که بین ما بود.
هوش مصنوعی: هرگز آن آرامش و لذتی که من در شلوغی بازار داشتم، نصیب کسانی که در گوشهای تنها نشستهاند، نخواهد شد.
هوش مصنوعی: من از اینکه بر دل خود دستی گذاشتم، هزاران بار شکرگزارم، چون دیگر غم دلدارم را از سرم برداشتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با هرکه روی حرف به جز یار داشتم
آیینه پیش صورت دیوار داشتم
همچون سرو، برگ بر من آزاده بار بود
از بار اگر چه جان سبکبار داشتم
هموار بود وضع جهان در نظر مرا
[...]
از بس غبار حسرت دیدار داشتم
چشمی به رنگ رخنهٔ دیوار داشتم
آتش زدند مغبچگانش به میکده
یک خرقه وار، رشتهٔ زنّار داشتم
شاید غرور سبحه ام از دل برون رود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.