تا همچو لعل، رنگ به رخسار داشتم
خون در دل از شکست خریدار داشتم
هرگز قرین نگشت به هم قول و فعل من
کردار را همیشه به گفتار داشتم
تا با خدا افتاد مرا کار، به شدم
شربت نداشتم چو پرستار داشتم
تا چون حباب چشم گشودم ز یکدگر
سر در کنار قلزم خونخوار داشتم
هرگز دلم ز فکر غزالان تهی نبود
دایم درین خرابه دو بیمار داشتم
چون شبنم از تجلی خورشید محو شد
چشم تری که از غم گلزار داشتم
هرگز نداشت میل، ترازوی مشربم
دایم به دست سبحه و ز نار داشتم
چون زلف، تار و پود حواسم نبود جمع
تا فکر جامه و غم دستار داشتم
فریاد من ز قحط هم آواز پست شد
کارم بلند بود چو همکار داشتم
داغ ترا به غیر نمودم ز سادگی
آیینه پیش صورت دیوار داشتم !
هرگز نصیب گوشه نشینان نمی شود
آن خلوتی که بر سر بازار داشتم
صائب هزار شکر که بر دل گذاشتم
دستی که بر سر از غم دلدار داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با هرکه روی حرف به جز یار داشتم
آیینه پیش صورت دیوار داشتم
همچون سرو، برگ بر من آزاده بار بود
از بار اگر چه جان سبکبار داشتم
هموار بود وضع جهان در نظر مرا
[...]
از بس غبار حسرت دیدار داشتم
چشمی به رنگ رخنهٔ دیوار داشتم
آتش زدند مغبچگانش به میکده
یک خرقه وار، رشتهٔ زنّار داشتم
شاید غرور سبحه ام از دل برون رود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.