دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
چون گل ، گرفته در بغل خار نیستم
در زهر روی پوش خطر بیشتر بود
امن از خط نرسته دلدار نیستم
از طوق بندگی نکشم سر به سیم قلب
یوسف صفت گران به خریدار نیستم
وضع جهان ز نقطه دل دیده ام تمام
محتاج سیر و دور چو پرگار نیستم
صبح قیامت از سر هر مو علم کشید
از خویشتن هنوز خبردار نیستم
ز آزادگی بریده ام از خویش عمرهاست
در پیش خود چو سرو گرفتار نیستم
از سایه هما نشود خواب من گران
مست از غرور دولت بیدار نیستم
روشن به نور شمسه عقل است مغز من
آتش پرست طره زر تار نیستم
دیوانه ام که بر سر من جنگ می شود
جنس کساد کوچه و بازار نیستم
صائب ز خود غبار گرانی فشانده ام
چون بوی گل به هیچ دلی بار نیستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در بیان احساسات عمیق عاشقانه و رنج از بیتوجهی و قضاوت دیگران است. شاعر خود را مانند گلی میداند که در میان خارها قرار دارد و از انتقادهای دیگران فارغ است. او به تجربهی زندگی و دلبستگیهای عمیقش اشاره میکند و تأکید میکند که از بندگی و وابستگی به دیگران آزاد شده است. همچنین، شاعر به قدرت عقل و روشنایی درونیاش اشاره میکند و نشان میدهد که دچار توهمات و غرور نمیشود. در نهایت، او به حالتی از دیوانگی اشاره میکند که ناشی از عشق و غمهای اوست و بر این باور است که در بازار عشق نمیتواند مانند دیگران عادی باشد.
هوش مصنوعی: من از انتقاد و سرزنش دیگران ناراحت نیستم، مانند گلی نیستم که در آغوش خارها باشد و دچار درد و رنج شوم.
هوش مصنوعی: وقتی که به زهر چهره نگاه میکنم، خطر بیشتری حس میکنم، زیرا از خط نرسیدن به محبوبم احساس امنیت نمیکنم.
هوش مصنوعی: من از بندگی کم نمیآورم و حاضر نیستم به خاطر دلایل مادی یا دنیوی از خودم گذشت کنم. ارزش واقعیام را نمیفروشم و به کسی که نمیتواند مرا درک کند، تسلیم نمیشوم.
هوش مصنوعی: وضع جهان را از دیدگاه دل خود مشاهده کردهام و به این نتیجه رسیدهام که همه چیز نیازمند حرکت و تغییر است، اما من مانند یک پرگار نیستم که به دور نقطهای بچرخم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، از هر رشته موی من نشانهای ظاهر خواهد شد، اما من هنوز از این موضوع اطلاعی ندارم.
هوش مصنوعی: مدت هاست که از خودم و از آزادی فاصله گرفتهام و مانند سروی که در دام است، احساس آزادی نمیکنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر سایه پرندهٔ هما خوابم سنگین نمیشود، زیرا در اثر غرور و افتخاری که از مقام و جایگاهم دارم، بیدار و هوشیار هستم.
هوش مصنوعی: عقل من مانند خورشید روشن است و فکر من مانند آتش به زیبایی گرایش دارد. من درخشش و زیبایی را دوست دارم و بیفایده نیستم.
هوش مصنوعی: من دیوانهام که بر سر من درگیری و تنش به وجود میآید؛ من چیزی نیستم که در بازار یا کوچه با قیمت پایین و بیارزش باشم.
هوش مصنوعی: من از خود غبار سنگینی به اطراف پراکندهام، اما مثل بوی گل، در دل هیچکس جایی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صدرا ! ز خاکپای تو بیزار نیستم
کز خدمت تو یک دم بیکار نیستم
ز اندیشۀ مدیح تو شب نگذرد که من
تا روز همچو بخت تو بیدار نیستم
بادا زبان بریده، دماغم ز هیچ پر
[...]
من کینه را به مهر خریدار نیستم
دل پیش توست ولی به دل یار نیستم
آغاز دوستی است، عنان از ستم بگیر
در ماندهٔ محبت بسیار نیستم
تا کرده ام وداع محبت رسیده ام
[...]
دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
چون گل، گرفته در بغل خار نیستم
در قیدم و گمان که گرفتار نیستم
دارم هزار زخم و خبردار نیستم
گه سینه میخراشم و گه ناله میکنم
یک دم ز شغل عشق تو بیکار نیستم
جایی نمیروم ز گلستان کوی تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.