گنجور

 
صائب تبریزی

چراغ طور نسوزد اگر کلیم شوم

شکفتگی نکند گل اگر نسیم شوم

بس است جوهر ذاتی مرا، نه آن گهرم

که گر صدف برود از سرم یتیم شوم

دم مسیح درین گلستان گرانجان است

به اعتماد کدام آبرو نسیم شوم؟

فلک مراد کریمان نمی دهد صائب

به مصلحت دو سه روزی مگر لئیم شوم