گنجور

 
صائب تبریزی

چراغ طور نسوزد اگر کلیم شوم

شکفتگی نکند گل اگر نسیم شوم

بس است جوهر ذاتی مرا، نه آن گهرم

که گر صدف برود از سرم یتیم شوم

دم مسیح درین گلستان گرانجان است

به اعتماد کدام آبرو نسیم شوم؟

فلک مراد کریمان نمی دهد صائب

به مصلحت دو سه روزی مگر لئیم شوم

 
 
 
فصیحی هروی

ز گریه موج زند مجلس ار ندیم شوم

چمن به ناله درآید اگر نسیم شوم

مشام خواهش مجنون شود زکام ابد

به چین طره لیلی اگر شمیم شوم

عذار شعله ایمن به دود اندایند

[...]

سلیم تهرانی

چو جای در صف طفلان کنم، ندیم شوم

وگر به بزم بزرگان رسم، حکیم شوم

شوند لاله و گل چون چراغ روگردان

ز من، به گلشن ایام اگر نسیم شوم

گدای را به گدای دگر شدن محتاج

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه