چو شانه مهر به لب با دو صد زبان زده ام
که دست در کمر زلف دلستان زده ام
درین بساط من آن سیل خانه پردازم
که پشت پای به معموره جهان زده ام
مرا به کنج قفس کیست رهنما گردد
که برق بر خس و خاشاک آشیان زده ام
به گوهرم صدف چرخ می کند تنگی
ز عجز نیست که مهر بر دهان زده ام
شده است خار ندامت جگر خراش مرا
به سهو برگ گلی گر به دشمنان زده ام
ز شرم بی ادبی آب گشته ام هر چند
ز دور بوسه بر آن خاک آستان زده ام
به زور نرم دل آسمان نمی گردد
و گرنه زور مکرر بر این کمان زده ام
حذر کنید ز زخم زبان ناله من
که من ز کوه غم این تیغ برفسان زده ام
ز سرد مهری احباب در ریاض جهان
تمام برگ سفر چون گل خزان زده ام
ز بس به تیر خدنگ تو داده ام پهلو
چو شیر دست به ترکش ز نیستان زده ام
چگونه خون نچکد از کلام من صائب
که تکیه بر دم شمشیر خونچکان زده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاطفی و دردهای درونی شاعر میپردازد. او با زبانی شاعرانه به عشق، ندامت، و غمهای خود اشاره میکند. شاعر از عشق و زیبایی معشوقهاش صحبت میکند و از رنجهای ناشی از دوری یا مشکلات عاطفی گلایه میکند. همچنین، او احساس شرم و ندامت خود را به تصویر میکشد و به زخمهای روحی ناشی از روابط انسانی میپردازد. در نهایت، این شعر تصوری عمیق از ناامیدی و تلاش برای یافتن آرامش در دنیایی پر از غم و اندوه را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: به مانند شانهای که مهر و محبت را بر لب مینشانم، با وجود دوصد سخن و زبان، به یاد عشق و زیبایی دلخواهم، دست در کمر زلف او گذاشتهام.
هوش مصنوعی: من در این دنیا آن چنان به پا گذاشتهام که انگار با هر قدمی که برمیدارم، شگفتیها و نعمتهای زندگی را به وجود میآورم.
هوش مصنوعی: کسی نیست که به من بگوید چگونه از این قفس رهایی یابم. من در گوشهای از زندان زندگی میکنم و تنها نقطه امید من، نوری است که بر روی علفها و چیزهای بیاهمیت میتابد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویرسازی زیبایی از وضعیت خود میپردازد. او بیان میکند که به عنوان یک گوهر ارزشمند، در یک صدف محصور است و این وضعیت به دلیل ناتوانی و عدم توانایی او در ابراز عشق یا احساساتش به وجود آمده است. به عبارتی دیگر، او به خاطر اینکه نتوانسته چیزی بگوید یا عشقش را بیان کند، در تنگنای عاطفی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در دل من عذاب و پشیمانی مثل خاری به من آسیب میزند، و اگر به طور ناخواسته به دشمنان آسیب زدهام، همچون برگ گلی است که به آنها برخورد کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم از بیادبی، به حالت عرق کرده و خجالتزدهام، هرچند از دور، بوسهای به آن خاک آستان دادهام.
هوش مصنوعی: به زور نمیتوان دل آسمان را نرم کرد؛ اگر نه، بارها تلاش کردهام که این کار را انجام دهم.
هوش مصنوعی: مواظب باشید از زخم زبان من که ناله میزنم، چون من از درد و رنج زیادی که کشیدم، همچون تیغی برفآلود آسیب دیدهام.
هوش مصنوعی: از سر برودت دوستی و محبت، در چمنزار زندگی، تمام نشانههای سفر را مانند برگهای پاییزی از دست دادهام.
هوش مصنوعی: به خاطر تیرهایی که از کمان تو خوردهام، مانند شیر زخم خوردهام. تا جایی که دست به تیرکمان تو زدهام و از چمن زار نیستان برخواستهام.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است کلام من بیاثر باشد، وقتی که به تیزی و خطر یک شمشیر خونین تکیه دادهام؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.