جگری سوخته چون لاله ایمن دارم
چون نسوزم، که سر داغ به دامن دارم
غوطه در زنگ زد از سیر چمن آینه ام
چشم امید به خاکستر گلخن دارم
من که هر آبله ام مرکز سرگردانی است
به که چون غنچه گل، پای به دامن دارم
تشنه چشمه خورشید بود شبنم من
چشم ازین خانه دربسته به روزن دارم
لاغری صید زبون از زره داودی است
چشم بد دور ازین جامه که برتن دارم
صائب از شعله آواز که چشمش مرساد
منت گرمی هنگامه به گلشن دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسکه لعل و گهر دیده به دامن دارم
دامن از لعل و گهر، غیرت مخزن دارم
کوهکن باشم و باید بکنم جان در کوه
نه چو پرویز سر رفتن ار من دارم
ره ایمان مرا، چشم سیاهی زد و رفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.