نه از خامی در آتش ناله و فریاد می کردم
ازین دولت جدا افتادگان را یاد می کردم
نمی گردید اگر ذوق گرفتاری عنانگیرم
ز وحشت خون عالم در دل صیاد می کردم
اگر چون خضر این روز سیه را پیش می دیدم
سکندر را به آب زندگی ارشاد می کردم
نمی لرزید از باد فنا بر خود چراغ من
گر از دلهای روشن همت استمداد می کردم
نمی دادم به چنگ عشق آتشدست اگر دل را
من عاجز چه با این بیضه فولاد می کردم
ره بی منتهای عشق کوتاهی نمی داند
وگرنه حلقه ها در گوش برق و باد می کردم
کنون از صید پهلو می کنم خالی خوشا روزی
که خاطر را به نقش پای آهو شاد می کردم
اگر می بود در دل رحمی آن سلطان خوبان را
چرا در دادخواهی اینقدر بیداد می کردم
نمی پاشید از خمیازه من تار و پود من
خمارآلودگان را گر به می امداد می کردم
گر از قید خودی آزاد می گشتم به شکر آن
هزاران بنده از قید فرنگ آزاد می کردم
دل شیرین غبار آلود غیرت می شود صائب
و گرنه پنجه ای در پنجه فریاد می کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساساتی عمیق و اندیشناکی شاعر درباره دردها و مصائب زندگی است. شاعر از نالههای خود به خاطر جدا افتادگان و بیعدالتیها سخن میگوید و تأکید میکند که اگر به آینده تاریک روزگار میاندیشید، ممکن بود راهنماییهای متفاوتی داشته باشد. او همچنین از عشق و دلشکستگی میگوید و بیان میکند که اگر قادر بود از قید خود آزاد شود، میتوانست به دیگران کمک کند. در نهایت، شاعر به نوعی حسرت و ناامیدی درون خود اشاره دارد و تمایلش برای فریاد زدن و بیان احساساتش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در آتش نمیگریستم و فریاد نمیزدم، بلکه به یاد کسانی بودم که از این نعمتها و خوشبختیها دور افتادهاند.
هوش مصنوعی: اگر احساس نمیکردم که در چنگال مشکلات گرفتار شدهام، از ترس و وحشتی که از وضعیت جهان داشتم، دل صیاد را به درد میآوردم.
هوش مصنوعی: اگر مانند خضر، پیامبر حکمت که به آب حیات دسترسی دارد، آینده این روز تاریک را میدیدم، به سکندر فرمان میدادم تا به آب زندگی برسد و از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: چراغ من نمیلرزید از وزش باد مرگ، اگر از دلهای روشن یاری میطلبیدم.
هوش مصنوعی: اگر میدانستم عشق که آتش دارد را به چنگ میآورم، هرگز آن را نمیپذیرفتم. اما حالا که دل من ناتوان است، چه میتوانم بکنم با این وجود نیرومند و سخت؟
هوش مصنوعی: راه عشق بیپایان است و هیچگاه به انتها نمیرسد. اگر این را میدانستم، حلقههایی از برق و باد به گوش خود میآویختم.
هوش مصنوعی: اکنون از شکار دست میکشم و خالیام. چه خوب بود روزهایی که با یادآوری نقش پای آهو، دل را خوش میکردم.
هوش مصنوعی: اگر در دل آن پادشاه خوبان رحمتی بود، چرا در هنگام دادخواهی اینقدر ظلم و ستم میکردم؟
هوش مصنوعی: خمیازه من، در حالی که خواب آلود هستم، بر روی من تأثیر میگذارد؛ اگر شراب کاشتم، میتوانستم حال کسانی را که مست هستند بهبود بخشم.
هوش مصنوعی: اگر میتوانستم از محدودیتهای خود رهایی یابم، با سپاس از آن، هزاران انسان دیگر را نیز از بندهای روزگار آزاد میکردم.
هوش مصنوعی: دل شیرین من تحت تاثیر غبار غیرت قرار میگیرد و اگر این حس نبود، میتوانستم با صدای بلندی فریاد بزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به کوی صید بندان، دوش چون فریاد می کردم
به یک صوت حزین صد عندلیب آزاد می کردم
چنان دوش از غمت مشتاق بودم بر هلاک خود
که تا صبح آرزوی تیشهٔ فرهاد می کردم
نه تاثیر نفس بی عمر جاویدان نمی دانم
[...]
خوش آن دم کز جفایش خوشدلی بنیاد میکردم
به این افسون دلش را مایل بیداد میکردم
چسان بینم به دام طرهات آن مرغ دلها را
که بر گرد تو میگرداندم و آزاد میکردم
ز چشمش میگرفتم گاه دل گه باز میدادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.