نخوردم نیش خاری تا وداع رنگ و بو کردم
ز شر ایمن شدم تا خیرباد آرزو کردم
برو ای خرقه تقوی هوایی گیر از دوشم
که من دوش و بر خود وقف مینا و سبو کردم
مبادا بخیه هشیاریم بر روی کار افتد
گریبان چاکی خمیازه را از می رفو کردم
نمی دانم چه خواهم کرد با دشنام تلخ او
برآمد خون ز چشمم تا به زهر چشم خو کردم
کجا افتادی ای دردانه مقصود از دستم
که من با سیل خون این خاکدان را ریگ شو کردم
چو سرمه پرده پرده بر سواد چشم او گشتم
چو شانه در سر زلفش تصرف موبمو کردم
چو مرجان سرخ رو از آبروی همت خویشم
نه چون گوهر به آب چشمه نیسان وضو کردم
درین گلشن نکردم در رعایت هیچ تقصیری
ز اشک تاک دایم آب در پای کدو کردم
سراسر حاصل جنت به یک جو برنمی گیرم
نگه را دانه خور از روی گندم گون او کردم
ز بخت سبز خود در زیر بار منتم صائب
چو طوطی از سخن تسخیر آن آیینه رو کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر است. او از زخمهای عشق و مشکلاتی که با آن مواجه شده، صحبت میکند. شاعر به وداع با زیباییهای دنیا و فرار از شر و آزار میاندیشد و در تلاش است تا روح خود را از قیدها آزاد کند.
شاعر توضیح میدهد که چگونه رنجها و دشواریها باعث شدهاند که احساساتش عمیقتر شود و همچنین از عشق و زیبایی معشوقش میگوید. او از تلخیهای زندگی شکایت دارد و این که چگونه دچار تناقضات مختلف شده و تلاش کرده تا از دردهایش مایه بگیرد.
در نهایت، او به آرزوهایش و تلاشهایش برای یافتن آرامش و شادی اشاره میکند، همچنین ازاو که چگونه در دنیای پرآشوب، به دنبال نوری از امید و عشق است. این شعر به زیبایی در آمیختهای از درد و عشق، تباهی و امید را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من تا به حال دردی را تجربه نکردهام و از ناخوشی و مشکلات دور ماندهام، بنابراین توانستم با خیال راحت به آرزوهایم فکر کنم و برای خودم روزهای خوب را تصور کنم.
هوش مصنوعی: برو، ای لباس تقوا، از دوشم رها شو و هوایی تازه بگیر، چراکه من در شب گذشته به می و سبو پرداختم و خود را وقف آنها کردم.
هوش مصنوعی: مراقب باش که حالت هشیاری و آگاهیت به هم نریزد که باعث شود در موقعیت نامناسبی قرار بگیری و از دست بروی. من به خوبی مشکل و کمبودهایم را از بین بردم و در تلاش هستم تا خودم را بهبود بخشم.
هوش مصنوعی: نمیدانم با دشنامهای تلخ او چه باید بکنم. اشک از چشمانم سرازیر شده و به خاطر زهر چشمش، به این بیحالی عادت کردهام.
هوش مصنوعی: کجا گم شدهای ای عزیز من، که من به خاطر تو با تمام وجود و عشق، این سرزمین را به دریایی از خونم تبدیل کردهام؟
هوش مصنوعی: وقتی که سرمه به آرامی بر روی پلکهای او کشیدم، مانند شانهای که در بافتهای مو فرورفت، با دقت و زیبایی در زلفهایش بازی کردم.
هوش مصنوعی: به مانند مرجان سرخ که از عمق دریا با عزم و ارادهای قوی به بیرون میآید، من نیز به خاطر همت و تلاشم خود را با آب چشمه نیسان پاک و پاکیزه کردهام، نه مانند گوهر که تنها در آب قرار دارد.
هوش مصنوعی: در این باغ، من هیچ کوتاهی در مراقبت نداشتم و همواره از اشک هایم به عنوان آب برای پای گل ها استفاده کردم.
هوش مصنوعی: تمام باغستان بهشت را به یک دانه درشت نمیگیرم؛ بلکه با نگاه کردن به دانهای که از گندم اوست، به آن توجه میکنم.
هوش مصنوعی: از سرنوشت خوب خود، زیر بار منت و لطفی که به من شده، مانند طوطی از گفتار زیبا و جذاب آن آیینه حیرت زده شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه بیدادست گر چاک گریبان را رفو کردم
حصاری شد مرا تا سر به جیب خود فرو کردم
به بند دهر که چون تیغم، ولی از جوهر ذاتی
گشایش در قدم دارم بهر جانب که رو کردم
ز اهل عقل جز نه در برابر بس که بشنیدم
[...]
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.