ما به اکسیر قناعت خاک را زر کرده ایم
زهر را بسیار از یک خنده شکر کرده ایم
نیست غیر از ساده لوحی در بساط ما کمال
صفحه آیینه ای جون طوطی از بر کرده ایم
در شکست ما تأمل چیست ای موج خطر؟
ما درین دریا به امید تو لنگر کرده ایم
بیمی از آتش ندارد شوخی ما چون سپند
رقصها در دامن صحرای محشر کرده ایم
پوست می اندازد از اندیشه اش کام صدف
آب تلخی را که ما در سینه گوهر کرده ایم
روز محشر جرم ما را پرده داری می کند
مشت خاکی کز سر کوی تو بر سر کرده ایم
از سر تن پروری بگذر که ما صیاد را
در قفس از جلوه پهلوی لاغر کرده ایم
صائب از تسخیر آن آهوی وحشی عاجزیم
از سخن هرچند عالم را مسخر کرده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و تفکرات خود درباره قناعت و سادگی میپردازد. او از تبدیل کردن خاک به طلا با قناعت و شادی سخن میگوید و بیان میکند که با یک خنده میتواند زهر را شیرین کند. او همچنین اشاره میکند که ما در ظاهر با کمال و زیبایی خدعه میکنیم، اما در باطن سادهلوح هستیم. شاعر در ادامه تأکید میکند که با امید به آیندهای بهتر، به مسیری پرخطر وارد شدهایم و هیچ ترسی از عواقب آن نداریم. او به قدرت اندیشه اشاره میکند که میتواند تلخیها را به جواهر تبدیل کند. در نهایت، او از تلاشهای خود برای تسخیر زیبایی و حقیقت در عالم سخن میگوید و به ناتوانی در دستیابی به آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما با استفاده از قناعت، چیزهای بیارزش را به چیزی باارزش تبدیل کردهایم و توانستهایم با یک لبخند تلخیها را به شیرینی بدل سازیم.
هوش مصنوعی: ما تنها احمقانه مینگریم و در واقعیتی که داریم، هیچ چیز جز سادگی وجود ندارد، مانند صفحهای از آینه که فقط رنگ و نقش طوطی را به تصویر کشیدهایم.
هوش مصنوعی: ای موج خطر، چرا در شکست ما تأمل میکنی؟ ما در این دریا به خاطر تو آرام گرفتهایم.
هوش مصنوعی: ما هیچ ترسی از آتش نداریم، چرا که بازی ما مانند رقصیدن سپند در دامن صحرای محشر است.
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره شده که صدفی با پوست خود خداحافظی میکند و از دریای تلخی که در درونش دارد، چیزی با ارزش و زیبا به دست میآورد. این مفهوم به نوعی به تلاشی برای تبدیل تجربیات سخت و تلخ به چیزی ارزشمند و گرانبها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، گناه ما را پوشش میدهد و این نشانهای است از خاکی که از خیابان تو برداشتهایم.
هوش مصنوعی: از خودپرستی و خودخواهی دور شو، زیرا ما به خاطر زیبایی ظاهری و جلوهای که دارم، حتی صیاد را در قفس هم لاغر کردهایم.
هوش مصنوعی: ما در تسخیر و تسلط بر آن آهوی وحشی ناتوانیم، هرچند که توانستهایم بر دانش و علوم تسلط یابیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا وداع شعله خود همچو اخگر کردهایم
حله خاکشتر اندوه در بر کردهایم
گوهر نظارهای در دیده گم کردیم از آن
مردم چشم اندرین دریا شناور کردهایم
چشمهسار دیده ما خوشگوار آبی نداشت
[...]
با کف خاکستری سودای اخگر کردهایم
سر به تسلیم ادب گم در ته پر کردهایم
آرزوها در مزاج ما نفس دزدید و سوخت
خویش را چون قطرهٔ بیموج گوهر کردهایم
اشک غلتانیم کز دیوانگیهای طلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.