در سماع بیخودی چون دست بالا میکنم
کوچهها در رود نیل چرخ پیدا میکنم
با سویدای دل از سیر فلکها فارغم
گردش پرگار در مرکز تماشا میکنم
طور را گستاخی موسی بیابان مرگ کرد
من همان از سادگی عرض تمنا میکنم
بیخودی مرهم به داغ تنگدستی مینهد
هردو عالم را به یک پیمانه سودا میکنم
بادبان کشتی می میکنم سجاده را
با پریرویان مشرب سیر دریا میکنم
دامن اکسیر خرسندی به دست آوردهام
زهر اگر ریزند در جامم گوارا میکنم
مردم از مینا به ساغر باده میریزد و من
از تنکظرفی می از ساغر به مینا میکنم
تا به کی صائب عنانداری کنم سیلاب را
دست برمیدارم از دل رو به صحرا میکنم