گنجور

 
صائب تبریزی

شست نقش انجم از افلاک مژگان ترم

ابر شد مستغنی از دریا ز آب گوهرم

آتشین جانی ندارد همچو من این خاکدان

پیچ وتاب برق دارد استخوان در پیکرم

دلومن در ساعت سنگین به چاه افتاده است

شور محشر از گریبان بر نمی آرد سرم

از رخ چون آفتاب اوست روز من سیاه

در لباس زنگ از تردستی روشنگرم

سوختن برآتش من آب نتواند زدن

می توان رنگ قیامت ریخت از خاکسترم

شمع بر بالین من انگشت زنهاری شود

برگ گل چون لاله گردد داغدار بسترم

دوری او بس که بیرحمانه می سوزد مرا

شمع بالین می شود گر دشمن آید برسرم

من که بودم از سبک مغزان دریا چون حباب

از گرانی غوطه زد در کاسه زانو سرم

گرچه می دارم به سیلی سرخ روی خویش را

می شود چون لاله خون مرده می در ساغرم

می گذارد همچو مجنون شیر پیشم پشت دست

صیدگاه عشق را هر چند صید لاغرم

کرد چنبر دست بیداد فلک را صبر من

پای خواب آلود شد موج خطر از لنگرم

شبنم محجوب از گلچین بود گستاختر

در گلستانی که من چون حلقه بیرون درم

این گل روی عرقناکی که من دیدم ازو

نیست ممکن در نظر آید بهشت و کوثرم

مانع پرواز من صائب نمی گردد قفس

می جهد چون سنگ و آهن آتش از بال و پرم

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

معدن شادیست این معدن جود و کرم

قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم

قطران تبریزی

مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم

گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم

من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم

گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم

هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم

[...]

عین‌القضات همدانی

ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم

قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم

انوری

گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی

ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم

بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی

خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم

منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی

[...]

خاقانی

هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم

عالمی از عالم وحدت به کف می‌آورم

تخت و خاتم نی و کوس رب هب‌لی می‌زنم

طور آتش نی و در اوج انا الله می‌پرم

هرچه نقش نفس می‌بینم به دریا می‌دهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه