نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم
در حریم غنچه زد چون لاله سودا بر سرم
کرده ام هموار بر خود عالم ناساز را
جلوه دست نوازش می کند پا برسرم
قامتم خم گشت و از کودک مزاجیها هنوز
بر لب بام است چون طفلان تماشابر سرم
من که می دانم حیات خویش در جان باختن
زیر شمشیرم اگر باشد مسیحا بر سرم
پای نگذارم برون از حلقه فرمان عشق
گرکند سنگ ملامت چون نگین جا برسرم
چون توانم ترک کار دلپذیر عشق کرد
من که ذوق کار باشد کارفرما بر سرم
بر امید عشق کردم اختیار زندگی
من چه دانستم که افتد کار دنیا بر سرم
بی می روشن دل شبها نمی گیرم قرار
شمع بر بالین بیمارست مینا برسرم
شعله بیتابیم چون پنجه مرجان بجاست
ریخت چشم خون فشان ه رچند دریا برسرم
آفتاب زندگانی بر لب بام آمده است
سایه خواهی کرد اگر ای سرو بالابر سرم
جلوه مستانه حشر آرزوها می کند
وقت مستیها میا زنهار تنها بر سرم
دامن دشت جنون ملک سلیمان من است
خوشتر از چتر پریزادست سودا برسرم
همچنان گرد یتیمی درمیان دارد مرا
چون گهر صائب اگر ریزند دریا برسرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و ناامیدی شاعر میپردازد. شاعر از شور و شوقی که به عشق دارد سخن میگوید و از زیباییها و دردهای عشق در زندگیاش مینویسد. او به نشانههای جنون و دیوانگی در عشق اشاره میکند و از تلاطم درونیاش میگوید، که تحت تأثیر ملامت و انتقاد دیگران قرار دارد. شاعر زندگی را به جنگی تشبیه کرده که در آن باید باید بایستد و با عشق از آن عبور کند، حتی اگر با درد و رنج همراه باشد. او به زیبایی و جذابیت عشق اشاره میکند و حسرت و امید را در دل خود دارد، در حالی که از تنهایی و یتیمی نیز رنج میبرد. در کل، شعر نمایانگر عشقی پرشور و در عین حال دردناک است.
هوش مصنوعی: امروز هیچ خبری از دیوانگی و شور و شوقی که در سرم بود، نیست. در فضایی که غنچهها شکوفا میشوند، همچون لالهای که در عشق میسوزد، حال و هوای خاصی دارم.
هوش مصنوعی: من به خودم سختیها و ناملایمات را تحمل کردهام، در حالی که محبت و نوازش زندگی را احساس میکنم و به نوعی بر دشواریها غلبه کردهام.
هوش مصنوعی: اینجا گفته میشود که به دلیل حالت و نگرش کودکانهام، قد و قامت من خم و کج شده است و هنوز بر لبهٔ بام مثل کودکان ایستادهام و به تماشای دنیا مشغولم.
هوش مصنوعی: من میدانم که اگر قرار است زندگیام به بهایی باشد، آن بهای زندگیام جان باختن زیر تیغ شمشیر است؛ زیرا همچون مسیحا بر سرم قرار دارد.
هوش مصنوعی: من هرگز قدم از دایره عشق بیرون نمیگذارم، حتی اگر سنگینترین ملامتها بر سرم آید و چون نگینی درخشنده بر سرم قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم کار دلپذیر عشق را رها کنم، در حالی که انجام دادن آن برای من مانند یک لذت بزرگ است که سزاوار آن هستم؟
هوش مصنوعی: به عشق امید داشتم و زندگیام را به آن سپردم، اما نمیدانستم که حوادث دنیا بر من چه خواهد آورد.
هوش مصنوعی: بدون شراب، در شبها آرامش ندارم؛ زیرا شمع، به مانند یک بیمار در کنارم روشن است و مینا (جام شراب) بر سر من قرار دارد.
هوش مصنوعی: شعلههای بیتابی ما مانند دستان مرجان در حرکت است و گرچه دریا بر سرم میزند، اشکهایی از چشمانم به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: زندگی و خوشبختی به اوج خود رسیده و در حال پیشرفت است. اگر تو میخواهی از این خوشبختی بهرهمند شوی، باید در جاهای بلندتر و روشنتر قرار بگیری، همانند درخت سرو که بلندی و زیباییاش مورد توجه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: حضور شگفتانگیز آرزوها در لحظات شاد و سرمستی، مرا به وجد میآورد و از من میخواهد که در این لحظات تنها نباشم و در کنارم کسی باشد.
هوش مصنوعی: دشت جنون مانند دامن ملک سلیمان برای من است و این حالت برایم بهتر از آن است که زیر چتر یک پری باشم. حس جنون و اشتیاق، بالاتر از هر چیز دیگری برای من ارزش دارد.
هوش مصنوعی: من همیشه مانند یک یتیم در دل خود غم و اندوه دارم، همانند گوهر گرانبهایی که اگر دریا بر سرم بریزد، هیچگاه از ارزشش کاسته نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.