نالهٔ من میزند ناخن به دل ناهید را
گریهٔ من تازه رو دارد گلِ خورشید را
خطِ آزادی است از اهلِ طمع، بی حاصلی
عقدهٔ پیوند در دل نیست سرو و بید را
نامِ شاهان از اثر در دور میباشد مدام
جام می دارد بلند، آوازهٔ جمشید را
کوکبِ اقبال و دولت شوخچشم افتاده است
مشرقِ دیگر بود هر صبحدم خورشید را
دوربینی کز مآلِ شادمانی آگه است
تیغِ زهرآلود میداند هلالِ عید را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در قالب نشان دادن احساسات عمیق و ناکامیهای عاشقانه و اجتماعی سروده شده است. شاعر از درد و رنج دل ناهید (نماد زیبایی) ناله میزند و به تازگی و زنده بودن گریهاش اشاره میکند. او به بینتیجگی طمع انسانها و نبود آزادی اشاره میکند و میگوید پیوند عاطفی و اجتماعی در میان درختان (سرو و بید) وجود ندارد. همچنین، از یاد شاهان و عظمت آنها یاد میکند که اکنون به دور رفتهاند. شاعر به سقوط ستارههای بخت و سردی دولت و خوشبختی اشاره میکند و میگوید که هر روز، خورشید (نشانه امید) در افق جدیدی طلوع میکند. در پایان، او به دوربینی اشاره دارد که از آینده و شادی باخبر است و از تلخیها و سختیهای زندگی در روز عید سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ناله و گریه من به قدری عمیق است که دل ناهید (معشوق) را میآزارد و اشکهای من باعث میشود تا زیبایی و تازگی گل خورشید نیز نمایان شود.
هوش مصنوعی: آزادی حقیقی متعلق به کسانی است که به دنبال طمع و سودجویی نیستند. در دل آنان هیچ حسی از ناامیدی و سرخوردگی ناشی از ارتباطات بیثمر وجود ندارد، درست مانند سرو و بید که از زیبایی و نشاط خود بیخبرند.
هوش مصنوعی: نام شاهان همیشه در دور و بر باقی میماند، همانطور که جام می همیشه در دست است و آوازه جمشید را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: ستارهی خوشبختی و شانس به زودی از شرق طلوع خواهد کرد و هر صبح، خورشید جدیدی را به ارمغان خواهد آورد.
هوش مصنوعی: دوربینی که از نتیجهی شادی باخبر است، میداند که تیغِ زهرآلود به معنای خطرناک بودن هلال عید است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بسکه خطش سوخت ازغم صددل نومید را
دود دلها تیره کرد آیینه خورشید را
عالم فانی نیر زد پیش آن ساقی جویی
بلکه بی او کس نخواهد جنت جاوید را
گر سفالین ساغرش پر درد باشد رند مست
[...]
از عِذارِ او بپوشان دیدهٔ امید را
تکمه از شبنم مکن پیراهنِ خورشید را
در بهشتِ عافیت افتادم از بی حاصلی
شد حصاری بی بری از سنگِ طفلان بید را
نورِ معنی میدرخشد از جبینِ لفظِ من
[...]
گل ز بلبل یاد گیرد مستی جاوید را
ذره آموزد سماع بیخودی خورشید را
بعد مردن گر تهیدستی ندارد حاصلی
چیست آمیزش به یکدیگر نبات و بید را
راه آمد شد اگر اینجا ندارد دور نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.