گنجور

 
اهلی شیرازی

بس که خطش سوخت از غم صددل نومید را

دود دلها تیره کرد آیینه خورشید را

عالم فانی نیرزد پیش آن ساقی جویی

بلکه بی او کس نخواهد جنت جاوید را

گر سفالین ساغرش پر درد باشد رند مست

در نظر هرگز نیارد ساغر جمشید را

من به ناخن سینه را هر گه خراشم همچو چنگ

در سماع و مستی آرم بر فلک ناهید را

گوهر امید دل آسان نمی‌آید به دست

چاره صبر و تحمل اهلی نومید را

 
 
 
جدول انگلیسی
صائب

از عِذارِ او بپوشان دیدهٔ امید را

تکمه از شبنم مکن پیراهنِ خورشید را

در بهشتِ عافیت افتادم از بی حاصلی

شد حصاری بی بری از سنگِ طفلان بید را

نورِ معنی می‌درخشد از جبینِ لفظِ من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
سلیم تهرانی

گل ز بلبل یاد گیرد مستی جاوید را

ذره آموزد سماع بیخودی خورشید را

بعد مردن گر تهیدستی ندارد حاصلی

چیست آمیزش به یکدیگر نبات و بید را

راه آمد شد اگر اینجا ندارد دور نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه