هر رهروی که شوق تو سازد روانه اش
ازموج خود چوآب بود تازیانه اش
مرغی است روح، قطره می آب و دانه اش
دل توسنی است ناله نی تازیانه اش
هر دم هزار بوسه طلب رابه گفتگو
وامی کند ز سرلب شیرین بهانه اش
در قلزمی که موجه من سیر می کند
خارو خسی است هردو جهان برکرانه اش
مرغی که در بهار چکد خونش ازفغان
در فصل برگریز چه باشد ترانه اش
در وقت خویش هرکه دهن باز می کند
از گوهرست همچو صدف آب ودانه اش
امید هیچ کس به قیامت نمانده است
ازبس که روز می گذراند بهانه اش
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
هر طفل نی سوار کند تازیانه اش
هرکس کند زپایه خود بیشتر بنا
فال نزول می زند از بهر خانه اش
از حسن اتفاق مگربرهدف خورد
تیر هوائیی که نباشد نشانه اش
کو روی سخت، تا چوکمان افکند به دور
چون تیر هرکه سر زده آید به خانه اش
افسانه ای است عمر که مرگ است خواب او
زنهار گوش هوش منه برفسانه اش
بیچاره رهروی که دل از دست داده است
سرگشته ناوکی که نباشد نشانه اش
ما را زبان شکوه برآتش نشانده است
آسوده آتشی که نباشد زبانه اش
از قرب حسن اگر نه دماغش مشوش است
چون حرف می زند به سر زلف، شانه اش
صائب اگر به یار سخن فهم می رسید
می شد جهان پر از غزل عاشقانه اش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی حال و هوای عاشق و معشوق میپردازد و ویژگیهای عشق و رنجهای آن را توصیف میکند. شاعر از دردی که عشق به دل میآورد و شوقی که برای رسیدن به معشوق وجود دارد، میگوید. او به تجلیات عشق در زندگی روزمره، نالههای دل، و ناامیدی انسان در پی جستجوی هدف اشاره میکند. برقراری ارتباط با معشوق و تاثیرات آن بر ذهن و روح عاشق از موضوعات اصلی شعر است. همچنین، شاعر به عبث بودن زندگی بدون عشق و نشانههایی از پایان زندگی بشری میپردازد و بر اهمیت آنچه که در قلب وجود دارد، تاکید میکند. عمر و مرگ به عنوان افسانههایی هستند که باید از آنها هشدار داد، و در نهایت عشق و غزلیات عاشقانه به عنوان تجلی زیبایی در جهان مطرح میشود.
هوش مصنوعی: هر مسافری که به خاطر عشق تو راهی شود، مانند آبی است که در جریان خود حرکت میکند و نیرویی که او را به سمت جلو میبرد، همان شوق و عشق اوست.
هوش مصنوعی: یک پرندهای مانند روح وجود دارد که مانند قطرهای از آب است و عشق او دل یک اسب تند را در بر گرفته است. صدای نالهاش شبیه صدای نی است که به شدت زده میشود.
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر صحبت کردن و تبادل لبخند، هزار بوسه از عشق خواسته میشود و این درخواست، بهانهای از لبهای شیرین اوست.
هوش مصنوعی: در دریایی که من در آن سفر میکنم، خار و خاشاکی وجود دارد که هر دو دنیا در کنار آن قرار دارند.
هوش مصنوعی: پرندهای که در بهار آواز میخواند، زمانی که از غم و اندوه اشک میریزد، در فصل خزان چه نغمهای خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: هر فردی در زمان مناسب که صحبت میکند، مانند صدفی است که گوهر و مروارید در خود دارد، یعنی سخنانش ارزشمند و پرمحتواست.
هوش مصنوعی: هیچکس دیگر به روز قیامت امیدی ندارد، زیرا آنقدر در زندگی مشغول بهانهجویی و روزمرگیاند که از یادشان رفته است.
هوش مصنوعی: به خودت سختی نده و نرمش را فراموش نکن، زیرا مانند دندان مار، هیچکس نمیتواند به راحتی از زیر بار مشکلات و فشارها بگذرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از موقعیت و پایهاش فراتر برود، به نتیجهگیری اشتباه و نامساعدی برای زندگیاش دچار میشود.
هوش مصنوعی: اگر تیر هوایی بدون نشانهاش به هدف اصابت کند، تنها به خاطر یک اتفاق خوب است.
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی که از قدرت و اراده قوی برخوردار است اشاره میشود. آن فرد مانند تیر، که بهراحتی و با دقت به هدف میرسد، میتواند همه موانع را پشت سر بگذارد و به موفقیت دست یابد. به عبارتی، هر کس که به او نزدیک شود، به خانهاش راه پیدا میکند و در این راه به هیچ چیز جز عزم و ارادهاش توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: عمر انسان شبیه یک افسانه است و مرگ در واقع خواب اوست. مراقب باش که به این افسانه توجه نکن و فریب آن را نخور.
هوش مصنوعی: مسکین کسی که در مسیر زندگی دلش را گم کرده و مانند یک مسافر سرگردان است که نشانهای برای شناخت مقصدش ندارد.
هوش مصنوعی: ما از زبان خود برای ابراز شکایت و ناله استفاده میکنیم، در حالی که آتش علاقه و درد ما به آرامی میسوزد و خاموش است و نمیتواند به شکل شعلهای بروز کند.
هوش مصنوعی: اگر از نزدیکی زیبایی، دلش آرام نیست، وقتی صحبت میکند، شانهاش به موهایش میخورد.
هوش مصنوعی: اگر محبوبِ صائب عشق را درک میکرد، جهان پر میشد از غزلهای عاشقانهاش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کو مطربی که مست شوم از ترانه اش
دامن کشم ز صحبت عقل و بهانه اش
امشب حکیم مجلس ما شرح باده گفت
چندانکه چشم عقل غنود از فسانه اش
خاک در سرای مغانم که تا ابد
[...]
ای دل هوای نفس کند خانهات خراب
ای خانومانخراب حذر از افسانهاش
با آنکه پاک چشم بد و پاک زو حباب
آخر هوا به آب رسانید خانهاش
شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟!
آیینه کیست؟ تا تو نهی پا به خانه اش
آن رنگ دلفروز که من دیده ام ز تو
هرکس تو را برد، فتد آتش بخانه اش
گر بگذری ز کشت، بآن خال عنبرین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.