گر این چنین چکد می گلرنگ ازلبش
جام پراز شراب شود طوق غبغبش
میگون لبی که سوخت مرا درخمار می
پیمانه برنگشته تهی هرگز ازلبش
در چشم خاک راه نشینان انتظار
کار هلال عید کند نعل مرکبش
چون سرو،قمریان همه گردن کشیده اند
در آرزوی طوق گلوسوز غبغبش
در سینه دل به زلف تو گردد طفل شوخ
در کوچه است اگر چه بود جا به مکتبش
سرچشمه ای که ریشه به دریا رسانده است
از جوش تشنگان نشود تنگ مشربش
راه سخن به سایل مبرم نمی دهند
رحم است برکسی که برآرند مطلبش
صائب به خون دل نزند کاسه،چون کند ؟
هرکس که نیست دست به جام لبالبش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.