نکشیدیم شبی سیمبری در بر خویش
دست ماهمچو سبو ماند به زیر سر خویش
نیست پروانه من قابل دلسوزی شمع
مگر ازگرمی پرواز بسوزم پر خویش
گردن شیشه می حکم بیاضی دارد
که کسی از خط پیمانه نپیچد سر خویش
چند مژگان تو بااهل نظر کج بازد؟
هیچ کس تیر نینداخته بر لشکر خویش
نیستی اخگر، ازین پرده نیلی بدر آی
چند در پرده توان بود زخاکستر خویش؟
کشتی خویش به ساحل نتوانی بردن
تادرین بحر فلاخن نکنی لنگر خویش
چون به بیداری ازان روی نظر بردارد؟
آنکه در خواب نهد آینه زیرسرخویش
خبر از مستی سرشار ندارد صائب
هرکه مستانه نزد در دل خم ساغر خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضوح حالاتی از عشق، غم، و سرگشتگی را بیان میکند. او از عدم توانایی در تغییر وضعیت خود صحبت میکند و به ناتوانی از فرار از دردها و مشکلات اشاره میکند. شاعر به شکلی نمادین از اساتید دل و علاقه میگوید که هر کس باید با شرایط خود کنار بیاید و در نهایت، از مستی و نظارهای عمیقتر به زندگی و احساساتش سخن میگوید. او به رابطه پیچیده عاشق و معشوق اشاراتی دارد و به صورت خاص بر عدم توانایی فرار از واقعیتهای تلخ زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ما شبی را در آغوش محبوب خود نگذرانیدیم و احساس ما مانند سبویی است که زیر سر خود گذاشتهایم و هیچ چیزی از آن بهرهمند نشدیم.
هوش مصنوعی: پروانه من شایسته هیچ دلسوزی از سوی شمع نیست، مگر اینکه از گرمای پرواز خود بسوزم.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که گردن شیشهای مانند گردن بیضی شکل است و به کسی توصیه میشود که از مرزهای معین خود تجاوز نکند و در امور زندگی به احتیاط رفتار کند. به عبارت دیگر، باید از تصمیمات و اعمالی که ممکن است به عواقب ناخوشایند منجر شود، خودداری کرد.
هوش مصنوعی: چند نفر از اهل دانش و بصیرت با موهای بلند تو تحت تأثیر قرار میگیرند؟ هیچکس تیری را به سوی ارتش خود نمیاندازد.
هوش مصنوعی: بیدار شو، تو که تنها یک ذره خاکستر هستی، از پشت این پرده آبی بیرون بیا. آیا میشود که کسی در سایه خاکستر خودش باقی بماند؟
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصد، باید مهارت و ابزار لازم را داشته باشی. اگر آماده نباشی و نخواهی تلاش کنی، نمیتوانی به ساحل امن برسی.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی که در خواب است، به زیبایی و حقیقتی که در آینه است نگاه کند؟ آنکه خوابش گرفته و سرش را بر روی آینه گذاشته، چگونه میتواند بیدار شود و زیبایی را ببیند؟
هوش مصنوعی: هر کسی که به حال مستی و شادمانی نمیرسد، نمیتواند از حال آنان که در دل خود شیشهی شراب دارند، آگاه شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش
خویش را غیر مینگار و مران از در خویش
سر و پا گم مکن از فتنه بیپایانت
تا چو حیران بزنم پای جفا بر سر خویش
آن که چون سایه ز شخص تو جدا نیست منم
[...]
روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش
روشنست آینه شمع ز خاکستر خویش
سگ آن رند قلندر صفت شاه وشم
کز سفال سگ او ساخته جام زر خویش
من بیمار چنان زار شدم کز تن من
[...]
تا کی از گریه توان منع دو چشم تر خویش
بعد از این ما و خجالت به نصیحت گر خویش
شود از گرمی داغ جگرم، خاکستر
گر شب هجر ز الماس کنم بستر خویش
بر زلیخا، به ره عشق، همین طعنه بس است
[...]
از پی رفع خمار دل غمپرور خویش
همه خون گردم و جوشم ز دل ساغر خویش
سینه شوقم و از داغ کنم پنبه داغ
زخم ناسورم و ز الماس کنم نشتر خویش
جگر تشنه که از شعله مبادا سیراب
[...]
دوش در بزم تو دیدم ز دل خود سر خویش
آنچه پروانه ندیدست زبال و پر خویش
منعم از ناله چرا فاش چو شد راز نهان
چیست در خانه که من قفل زنم بر در خویش
خانه زاد جگر سوخته ماست همان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.