چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟
که رنگ از بوسه خورشید می بازد لب بامش
نماید سرمه را بیهوشدارو نرگس مستش
عرق راچشم قربانی کند رخسار گلفامش
ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
به حرفی چون دهان شکوه مارا نمی بندد؟
لب لعلی که کار بوسه می آید زدشنامش
تمنای رهایی دارم از صیاد بیرحمی
که گیراتربود ازخون ناحق حلقه دامش
به فکر ما خمار آلودگان ساقی کجا افتد؟
که می گردد می نارس ز تمکین کهنه در جامش
سگ لیلی ز آهو صد بیابان است وحشی تر
من مجنون به مشت استخوانی چون کنم رامش ؟
نباشد هرکه راامروز در خاطر غم فردا
شب آدینه اطفال باشد جمله ایامش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف عشق و زیبایی است که با استعارههای دلنشین و پیچیده بیان شده. شاعر به بوسههای عاشقانه و تاثیر آن بر زیباییهای مختلف اشاره میکند و از رنج و درد ناشی از محبت و جدایی میگوید. وجود شخصی چون معشوق که دلانگیز و مسحورکننده است، او را به دردسر انداخته و آرزوی رهایی از تصاحبها و زخمهای عشقی را دارد. در نهایت، شاعر به حالت بیخبری از آینده و غمهای ممکن اشاره میکند و شب آدینه را به عنوان نمادی از شیرینی و قشنگی روزهای گذشته یاد میکند.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به راحتی از لبهایش بوسهای بگیرم وقتی که رنگ لبهایش به خاطر بوسههای خورشید، تحت تأثیر قرار گرفته است؟
هوش مصنوعی: نرگس زیبا، با چشمانش که رنگ سرمه را در خواب دیده، بر روی رخسار گلابی خود عرق میریزد و حالتی مست و مشعشع دارد که توجه همگان را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: در زیبایی تمام اجزا، آیا کسی میتواند از چشم دور شود؟ چشمی که مانند بادام در ظرفی با نقل و می قرار دارد.
هوش مصنوعی: آیا کلامی که مانند دهان شکافندهی مار است، میتواند ما را در موقعیتی که شکایت داریم، خاموش کند؟ لبانی که برای بوسیدن مناسب است، نمیتواند به بدگویی و ناسزاگویی روی آورد.
هوش مصنوعی: من آرزوی آزادی دارم از گرفتار کنندهای سختدل که دامش قویتر از خون بیگناهی است.
هوش مصنوعی: ساقی که برای ما فکر میکند و در حال نشئه است، به کجا میتواند برود؟ چرا که شراب او به خاطر کهنگی و عدم سرزندگی، دیگر تازگی ندارد.
هوش مصنوعی: سگ لیلی نمایانگر بیابانهای بسیار است و من که مجنون هستم و وحشیتر از آن، چگونه میتوانم او را با یک تکه استخوان آرام کنم؟
هوش مصنوعی: هرکس که امروز در ذهنش غم فردا باشد، نمیتواند به شادی و لذت زمان حال بپردازد و ایامش به بطالت خواهد گذشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابو اسحق ابراهیم کاندر جنب انعامش
به یک ذره نمیسنجد سپهر و هفت اجرامش
بدان ژنده که او دارد طراز خلعت است آری
که نفس زندهٔ پخته است زیر ژندهٔ خامش
به طفلی بت شکست از عقل در بتخانهٔ شهوت
[...]
چه ترکیبست یا رب در ته پیراهن اندامش
که هوشم می رود هر جا که آید بر زبان نامش
زد آتش در دلم یا رب چه گرمی مزاجست این
که نبود در قبا چون برگ گل یک لحظه آرامش
خرابم افگند آن مست حسن از شیوه یی هر دم
[...]
چسان در بر کشم گستاخ چون پیراهن اندامش؟
که رنگ ازبوسه خورشید می بازد لب بامش
چه آگاهی ز حال ما خمار آلودگان دارد؟
می آشامی که خالی برنمی گردد زلب جامش
نهالی راکز او امید من چشم ثمر دارد
[...]
چو دریابد کسی رنگ ادای چشم خود کامش
نهانتر از رگ خواب است موج باده در جامش
رساییها به فکر طرهٔ او خاک میبوسد
مپرس از شانهٔ کوتاه دست آغاز و انجامش
خیال او مقیم چشم حیران است، میترسم
[...]
گرفتم ز آشیان پرواز از شوق لب بامش
تو پنداری فریب دانهام آورده در دامش
محالست اینکه ناکامی برآید ز آسمان کامش
که از مینای خالی پر نگردد هیچکس جامش
مگیر آسان طریق عشق را کاین ره بود راهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.