گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

رنگ می بازد زنام بوسه یاقوت لبش

ازاشارت آب می گردد هلال غبغبش

ازگریبان حیات جاودان سر برزند

چون قبا هرکس که درآغوش گیرد یک شبش

عاشقان بیدهن را زهره گفتار نیست

ورنه جای بوسه پرخالی است درکنج لبش !

از نیستان داشت شیران جهان رادرقفس

بود درعهدی که ازنی همچو طفلان مرکبش

کوچه و بازار را پرشور می بینم دگر

تاکدامین سنگدل آزاد کرد ازمکتبش

بوسه های تشنه لب، پر در پرهم بافته است

چون کبوترهای چاهی، گرد چاه غبغبش

هر که را درهم فشارد درد بی زنهار عشق

گوش گیرد آسمان سنگدل ازیاربش

در گذر صائب ز مطلبها که در دیوان عشق

هرکه بی مطلب نگردد برنیاید مطلبش

 
 
 
سنایی

بامدادان شاه خود را دیده‌ام بر مرکبش

مشک پاشان از دور زلف و بوسه باران از لبش

صد هزاران جسم و جان افشان و حیران از قفاش

از برای بوسه چیدن گرد سایهٔ مرکبش

خنجری در دست و «من یرغب» کنان عیاروار

[...]

سیدای نسفی

نی نواز امرد که باشد آه و افغان مشربش

می شود در ناله نی را نارسانده بر لبش

صامت بروجردی

چون به خاک افتاد از زین جسم پر تاب و تبش

در خیام آمد ز میدان مرکب بی‌صاحبش

الظلیمه الظلیمه صیحه زن ورد لبش

از حرم اهل حرم یک سر بدور مرکبش

طغرل احراری

هرکه را باشد چو من گر شوخ سیمین‌غبغبش

در جهان نبود به غیر از شادکامی مشربش!

عاقبت هرکس که دل بستست اندر زلف او

حل شود از عقده‌های این معما مطلبش

می‌رسد آخر به وصل دولت لیلی‌وَشان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه