هیچ کار از ما نمی آید ز کار ما مپرس
رفته ایم از خویش بیرون از دیار ما مپرس
کوه تمکین حبابیم از شکیب مامگوی
جلوه موج سرابیم از قرار ما مپرس
بید مجنونیم برگ ما زبان خامشی است
گل بچین از برگ ما، احوال بار ما مپرس
دامن آرام بر دامان صرصر بسته ایم
از پریشان حالی مشت غبار ما مپرس
دیده خورشید، فتراک سحر خیزان بود
حلقه فتراک ما بین از شکار ما مپرس
ازدیار حسن خیز عشق می آییم ما
می شوی آواره احوال دیار ما مپرس
نقل ارباب جنون دیوانگی می آورد
رحم کن بر خویش از جوش بهار ما مپرس
سبحه ریگ روان انگشت حیرت می گزد
از شمار داغهای بی شمار ما مپرس
شرح حال دردمندان دردسر می آورد
میل دردسر نداری از خمار ما مپرس
حلقه تأدیب در گوش معلم می کشند
از فضولیهای اطفال دیار ما مپرس
یک نگاه گرم در سرچشمه خورشید کن
پیش رویش حال چشم اشکبار ما مپرس
کار ما چون زلف خوبان در گره افتاده است
می کنی سر رشته گم صائب ز کار ما مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیده است. شاعر در آن به ناتوانی از بیتجربگی و از دست دادن خود اشاره میکند و میگوید که از دیار خویش خارج شده است. او خود را به مانند حبابی در کوه تمکین و گلهایی در حال سکوت وصف میکند. شاعر از حالت پریشانی و دردهایی که به دوش دارد سخن میگوید و تأکید میکند که جز با نگاهی عمیق به عمق احساساتش نمیتوان به حقیقت وجودی او پی برد. او از دیار عشق و جنون میآید و به حسرتهای خود اشاره کرده و از دیگران میخواهد از جزئیات کارهایش نپرسند، زیرا او در دنیای ناشناخته و دردی نهفته است. در نهایت، او اشاره میکند که زندگیاش پر از پیچیدگی است و کسی نمیتواند به راحتی از آن سر دربیاورد.
هوش مصنوعی: ما در کارهایمان هیچ توانایی نداریم، پس از ما سوال نکن. ما از خودمان جدا شدهایم و در مکان دیگری هستیم. پس در مورد سرنوشت ما چیزی نپرس.
هوش مصنوعی: ما مانند حبابی هستیم که در برابر کوه استقامت میکند و از چیزی که به نظر میرسد آرامش باشد، جلوهگری میکنیم. اما درباره وضعیت ما سوال نکن، زیرا انکار ناپذیر است که واقعیت ما از آنچه به نظر میرسد، پیچیدهتر است.
هوش مصنوعی: ما مانند بید مجنون هستیم و برگهای ما درواقع نشاندهندهی سکوت ماست. از این برگها گل بچین و نپرس که حال و روز ما چگونه است.
هوش مصنوعی: به آرامش خود در میان ناملایمات و سختیها چنگ زدهایم، اما در این وضعیت پریشان، از ما درباره آشفتگیامان سوال نکن.
هوش مصنوعی: چشم خورشید، زودتر از سحرخیزان باز میشود و ما مثل حلقهای میان این فتراک، از شکار خود نپرس.
هوش مصنوعی: ما از سرزمین زیبایی و عشق میآییم، تو هم حواست باشد که در شرایط سخت، حال و روز ما را نپرس!
هوش مصنوعی: عشق و جنون گاهی انسان را به حالت دیوانگی میکشاند. در این لحظهها، به خودت رحم کن و از شور و هیجان زندگی و عشق، سوالی نکن که ممکن است تو را به درون تردید و سوالات بیپاسخ ببرد.
هوش مصنوعی: تسبیحی از دانههای ریز در دست دارم که هر دانهاش نشاندهندهی یکی از دردها و مشکلات بیشماری است که ما تجربه کردهایم، پس از من دربارهی تعداد این دردها نپرس.
هوش مصنوعی: داستان و مشکلات کسانی که درد دارند، ممکن است به دردسر بینجامد. اگر از حال ما به خاطر غم و اندوهتان سوالی ندارید، بهتر است درگیر این مسائل نشوید.
هوش مصنوعی: معلم در کنار شاگردانش همیشه باید مواظب باشد که از فضولیها و شیطنتهای آنها دور بماند. بچهها در دیار ما زیادی کنجکاو هستند و این کنجکاوی ممکن است باعث دردسر شود.
هوش مصنوعی: به او یک نگاه پر انرژی و محبتآمیز بیانداز، چرا که در برابرش، دیگر نباید حال و روز چشمان پر اشک ما را بپرسی.
هوش مصنوعی: کار ما به گونهای شده است که مانند زلفهای پیچیده و گرهدار زیبایانی به هم پیچیده است. بنابراین، تو نباید از ما بپرسی که چه کار میکنیم، چرا که در این کارها سر رشتهای نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس
در جهان عشق زادیم از دیار ما مپرس
دوش در یک بزم با او تا سحر می خورده ایم
نرگس مخمور او بین وز خمار ما مپرس
هر شکایت بود از فرقت به خلوت گفته شد
[...]
دیده را کردی سفید، از انتظار ما مپرس
صبح ما را دیدی، از شبهای تار ما مپرس
آنچه میافتد به دام ما به غیر از رخنه نیست
طالع رمکرده بنگر از شکار ما مپرس
دین و دنیاباز و عالمسوز و ساماندشمنیم
[...]
سرنوشتی غیر بی برگی ندارد نخل ما
تخته مشق خزانیم، از بهار ما مپرس
قسمت دنیی و عقبی، پشت و روی کار ماست
روی کار ما ببین، از پشت کار ما مپرس
عاشق یاریم اما نام یار ما مپرس
بینصیبان دیاریم از دیار ما مپرس
بحر مالامال دردیم و ز ساحل بینصیب
ما که پا تا سر میانیم از کنار ما مپرس
عشق ما را خاک کرد و خاک ما بر باد داد
[...]
غرقه دریای عشقیم از کنار ما مپرس
خانه بر دوشیم چون موج از دیار ما مپرس
نخل سروستان تصویریم بر از ما مخواه
خار خشک بوستانیم از بهار ما مپرس
ما و زلف او به یک طالع ز مادر زادهایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.