مگر به فکر سواری است آن نگار امروز؟
که نیست فتنه خوابیده را قرار امروز
کدام سنگ ملامت هوای من دارد؟
که نیست در دل دیوانه ام قرار امروز
گذشت آن که خزف اعتبار گوهر داشت
به نرخ خاک بود در شاهوار امروز
همیشه انجمن روزگار ناخوش بود
ترا خیال که خوش نیست روزگار امروز
مدار چشم ترحم ز تیغ یار که نیست
نم مروت در هیچ جویبار امروز
دلیر در سر بازار حشر خرج کند
گرفت هرکه زر خویش را عیار امروز
فغان که نیست درین شیشه های سیمابی
می آنقدر که مرابشکند خمار امروز
همیشه فکرت صائب شکار دل می کرد
کمند ناله او نیست دل شکار امروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به ناامیدی و بیثباتی زندگی اشاره میکند. او از بیتوجهی محبوب و دلبستگیهایش سخن میگوید و به این موضوع میپردازد که امروز هیچ چیزی آرامشبخش نیست. سنگ ملامت احساساتش را هیچکس نمیفهمد و دیگر ارزشی برای چیزهای گذشته قائل نیست. او همچنین به دائمی بودن مشکلات و ناپایداری در روابط اشاره کرده و از شرایطی صحبت میکند که در آن عشق و محبت به فراموشی سپرده شده است. در نهایت، شاعر احساس میکند که تلاشهایش بیثمر است و دلش در این دنیای پر از درد و رنج، به ناامیدی تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: آیا امروز آن معشوق به فکر سوارکاری است؟ چرا که بیحرکت و بیخبر، آرامش فتنهانگیز خوابیده است.
هوش مصنوعی: کدام سنگ میتواند مرا سرزنش کند؟ وقتی که امروز در دل دیوانهام هیچ آرامشی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی گذشت که چیزهای بیارزش، مانند خاک، به خاطر ظاهرشان ارزشمند تلقی میشدند. اما اکنون، دیگر آن روزها نیست و ارزشها تغییر کردهاند.
هوش مصنوعی: روزگار همیشه ناخوشایند بوده و این تو هستی که فکر میکنی امروز اوضاع خوب است.
هوش مصنوعی: به چشمان مهر و محبت دوست نباید تکیه کرد، چرا که امروز هیچ نشانی از انسانیت و مروت در روابط وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شجاعان در روز قیامت به میدان میآیند و هرکس باید در آنجا نشان دهد که چه مقدار ارزش و دارایی واقعی دارد.
هوش مصنوعی: اوه، صدای نالهای است که در این لیوانهای نقرهای نمیتوانم پیدا کنم، آنقدر که امروز حال و روزم را خراب میکند.
هوش مصنوعی: همیشه ذهن تو به دنبال شکار دلها بود، اما امروز دیگر صدای نالهاش نیست که دلها را تسخیر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا و تازه کن ایمان به نوبهار امروز
که شد قیامت موعود آشکار امروز
شکوفه از افق شاخ همچو اختر ریخت
نشان صبح قیامت شد آشکار امروز
محیط رحمت حق در تلاطم آمده است
[...]
به سیر باغ خرامان شد آن نگار امروز
چه مایه فیض که اندوخت نوبهار امروز
دلم زدیدنش آبی که خورده بود امشب
فرو چکید زمژگان اشکبار امروز
بود زجوش تر و تازگی به روی هوا
[...]
ز خط شده ست عذارش بنفشه زار امروز
کرشمهٔ عجبی می کند بهار امروز
گرفته ام به سخن لعل می چکانش را
به خون توبه چرا نشکنم خمار امروز؟
رساند باد صبا مژدهٔ بهار امروز
ز توبه توبه نمودم هزار بار امروز
هوا بساط زمرّد فکند در صحرا
بیا که وقت نشاطست و روزکار امروز
سحاب بر سر اطفال بوستان بارد
[...]
زچهره پرده بر افکند، پردار امروز
کمال قدرت حق گشت آشکار امروز
نمود شمس حقیقت طلوع و رنگ مجاز
زدوده گشت زمرآت روزگار امروز
ثبوت وحدت حق را بر غم مدعیان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.