مدار از منزلآرایان طمع معماری دلها
که وسعت رفت از دست و دل مردم به منزلها
سیه شد بس که عالم از چراغ مردهدلها
نمیبینند پیش پای خود را شمع محفلها
دل بیدار میباید درین وادی، توجه کن
که من با پای خوابآلود کردم قطع منزلها
نصیب دور گردان گوهر سیراب چون گردد؟
ازآن دریا که با این قرب، لبخشکند ساحلها
بنای کعبه و بیت الصنم کردند بیکاران
گل و خشتی که بر جا مانده بود از کعبه دلها
زبان بستم، گشاد دل ز صد جانب درون آمد
نظر پوشیدم، از پیش نظر برخاست حایلها
به نومیدی مده تن گرچه در کام نهنگ افتی
که دارد در دل گرداب، بحر عشق ساحلها
نمیبود این قدر خواب غرور دلبران سنگین
اگر میداشت آوازی شکست شیشه دلها
به لیلی متهم دارند مجنون را، ازین غافل
که دارد گفتگوی مردم دیوانه محملها
هزاران عقده چون انگور در دل داشتم صائب
به یک پیمانه میکرد ساقی حل مشکلها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق و دلکردگی پرداخته و به مشکلات و دردهای ناشی از فراق و غفلت از عشق میپردازد. شاعر از انحطاط و تاریکی دلها سخن میگوید و بر نیاز به بیداری و توجه در زندگی تأکید میکند. او با بیان اینکه حقیقت در دلها نهفته است و باید به آن توجه کرد، به بیان حالات عاشقانه و درونی انسانها میپردازد. همچنین، به تضاد میان دنیای مادی و معنوی اشاره دارد و نشان میدهد که عواطف عمیق میتواند انسان را از مشکلات رها کند. به طور کلی، شاعر به مخاطب یادآوری میکند که نباید در خواب غفلت بماند و باید به جستجوی عشق و حقیقت در دلها بپردازد.
هوش مصنوعی: به کسانی که دلها را به زیبایی تزئین میکنند، نباید خیلی امیدوار باشیم، زیرا آنها توانستهاند دلها را به اندازهی خانههایشان گسترش دهند و مردم در این دلبستگی، از احساسات واقعی خود دور شدهاند.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر دلهای مرده و بینور، آنقدر تاریک شده که مردم نمیتوانند آنچه در پیش رویشان است ببینند؛ مانند شمعهایی که در محفلها روشن نیستند.
هوش مصنوعی: در این مسیر، باید دل آگاه و بیدار داشته باشی. توجه کن که من با حالی خوابآلود، سفر و توقفهایم را قطع کردم.
هوش مصنوعی: چه نصیبی نصیب گردشگران دریا میشود وقتی که خود دریا با این نزدیکی، لبهای ساحل را خشکانده است؟
هوش مصنوعی: بیکاران با گل و خشتهایی که از کعبه دلها باقی مانده بود، بنای کعبه و خانه بتها را ساختند.
هوش مصنوعی: زبانم را خاموش کردم و دل من از هر سو به راه خود آمد. چشمهایم را بستم و از جلو، موانع کنار رفتند.
هوش مصنوعی: هرگز به ناامیدی تن نده، حتی اگر در دامی عمیق گرفتار شوی، زیرا قلب این گرداب، عشق است که در آن سواحل وجود دارند.
هوش مصنوعی: اگر دلبران آواز میخواندند و دلها را میشکستند، اینقدر خواب و غفلت و غرور در دلها وجود نمیداشت.
هوش مصنوعی: مجنون را به لیلی متهم میکنند، اما غافل از این هستند که او در حال گفتگو با دیگر دیوانگان است و به نوعی در دنیای خودش غرق شده است.
هوش مصنوعی: در دل من هزاران مشکل و غم مانند خوشههای انگور جمع شده بود، اما ساقی با یک جرعه میتوانست همه آنها را حل کند و آرامش را برایم به ارمغان آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
[...]
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
[...]
بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزلها
به تقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
[...]
تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها
که می بخشد صفای می فروغ خلوت دلها
انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی
که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکلها
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
[...]
رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
دل و می هردو روشن شد نمیدانم که تاب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.