گنجور

 
صائب تبریزی

تا به زانو پای من در خار شد

کاسه زانوی من مودار شد

گرد خواری پیش خیز عزت است

خار پا خواهد گل دستار شد

حرف حق بگذار بر طاق بلند

زین سخن منصور واجب دار شد

عشق اگر چه کار بیکاران بود

هر دو عالم در سر این کار شد

پنبه ساقی از سرمینا گرفت

رنگ عقل وهوش چون دستار شد

کهکشان را آه ما اندام داد

این کج از سوهان ما هموار شد

بلبل ما چند باشد در قفس

گل سراسر گرد هر بازار شد

زلف پهلو کرد خالی از رخت

روزگار حرف پهلودارشد

تا تو در وامی کنی ای باغبان

حسن گل خواهد ازین گلزارشد

یک نظر روی ترا خورشید دید

صاحب مژگان آتشبار شد

بردل موری اگر ناخن رسید

سینه صائب ازان افگار شد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

پیر ما وقت سحر بیدار شد

از در مسجد بر خمار شد

از میان حلقهٔ مردان دین

در میان حلقهٔ زنار شد

کوزهٔ دردی به یک دم درکشید

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۹ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

هر که را اسرار عشق اظهار شد

رفت یاری زانک محو یار شد

شمع افروزان بنه در آفتاب

بنگرش چون محو آن انوار شد

نیست نور شمع هست آن نور شمع

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۸ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

آفتاب عمر بر دیوار شد

والله ار نفسم دمی بیدار شد

ابن یمین

تا ز پیشم نازنین دلدار شد

بی رخش نور و نوام از کار شد

پوستم بر استخوان مانند چنگ

چنگ گشتم ناله زیر و زار شد

تا هوای چشم و زلف پر خمش

[...]

جهان ملک خاتون

یار بی جرمی ز من بیزار شد

ناگهان با دشمنانم یار شد

مونس جانش همی پنداشتم

نام و ننگم در سر این کار شد

زاری و افغان من سودی نداشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه