چه گل از خودآن مرده دل چیده باشد
که زخمی به درویش نخندیده باشد
تواند به مجنون کسی کرد کاوش
که پیشانی شیرخاریده باشد
کسی را رسد پا به دامن کشیدن
که صد بار بر خویش گردیده باشد
کند با گهر در میان دست آن کس
که چون رشته بر خویش پیچیده باشد
شود مایه بیغمی تلخکامی
که یک چند چون باده جوشیده باشد
کسی را رسد دعوی پاک چشمی
که چشم خوداز عیب پوشیده باشد
ازین ششدر آن کس بردمهره بیرون
که برمهره گل نچسبیده باشد
درین مزرع آن دانه سرسبز گردد
که در قبضه خاک پوسیده باشد
سرافرازی آن را رسددر گلستان
که چون سرو دامن ز خود چیده باشد
درین ره که پادررکاب است منزل
چه آید ز پایی که خوابیده باشد
محیطی است کز گوهرش نیست لنگر
بزرگی که حرفش نسنجیده باشد
نیاید به یکدیگر آغوش آن کس
که در خانه زین ترا دیده باشد
ز رنگین کلامان شودهمچو صائب
به خون جگر هر که غلطیده باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خنک دیدهٔ کان ترا دیده باشد
ز گلزار حسنت گلی چیده باشد
سراپا نظر گشته باشد کسی کو
جمال ترا یک نظر دیده باشد
چه دیده است چشمیکه رویت ندیده
[...]
کسی معنی بحر فهمیده باشد
که چون موج برخویش پیچیده باشد
چو آیینه پر ساده است این گلستان
خیال تو رنگی تراشیده باشد
کسی را رسد ناز مستی که چون خط
[...]
کسی گرد کوی تو گردیده باشد
که صد بار سر زیر پا دیده باشد
کسی طاقت آتش حسن دارد
که چون زلف بر خویش پیچیده باشد
کسی را ز زلف تو باشد سراغی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.