خنک دیدهٔ کان ترا دیده باشد
ز گلزار حسنت گلی چیده باشد
سراپا نظر گشته باشد کسی کو
جمال ترا یک نظر دیده باشد
چه دیده است چشمیکه رویت ندیده
چه بشنیده آن کز تو نشنیده باشد
بجمعی تو دزدیده نگذشته باشی
که هر یک نگاهی ندزدیده باشد
خرامان براهیکه بگذشته باشی
بسا دل ز حسرت خراشیده باشد
نقاب ارگشائی و گر رخ بپوشی
ز بیگانه آن روی پوشیده باشد
گره گرزنی زلف را ور گشائی
بهر طور باشی پسندیده باشد
نشاط دلم از نشاط تو باشد
نخندیده باشی نخندیده باشد
کسی کو گرفته است در بر خیالت
به بیداری او خوابها دیده باشد
خیالت کسیرا که در سر مقیم است
محالست یکلحظه خسبیده باشد
کسی را که عشق نگاریست در سر
ز سیمای او غم تراویده باشد
چو در وصف حسن تو گوید سخن فیض
سرا پای موزون و سنجیده باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه گل از خودآن مرده دل چیده باشد
که زخمی به درویش نخندیده باشد
تواند به مجنون کسی کرد کاوش
که پیشانی شیرخاریده باشد
کسی را رسد پا به دامن کشیدن
[...]
هر آنکسکه خود را پسندیده باشد
بهر مویش ابلیس خندیده باشد
نباشد پسندیده جز آنکه حقش
در آیات قرآن پسندیده باشد
ز انوار ایمان و اسرار عرفان
[...]
کسی معنی بحر فهمیده باشد
که چون موج برخویش پیچیده باشد
چو آیینه پر ساده است این گلستان
خیال تو رنگی تراشیده باشد
کسی را رسد ناز مستی که چون خط
[...]
کسی گرد کوی تو گردیده باشد
که صد بار سر زیر پا دیده باشد
کسی طاقت آتش حسن دارد
که چون زلف بر خویش پیچیده باشد
کسی را ز زلف تو باشد سراغی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.