دل از خاکساری بهشت خدا شد
ز گرد یتیمی گهر بی بها شد
طبیبان همان روز گشتند مجنون
که دیوانه ما به دارالشفاشد
نیفتد ز پرگار آن نقطه دل
که در حلقه زلف او مبتلا شد
به آهی ز دل زنگ هستی زدودم
چراغ مراباد دست دعا شد
شد آن روز بی بادبان کشتی من
که دامان فرصت ز دستم رها شد
سبک چون پر کاه شد در نظرها
رخی کز طمع زردچون کهرباشد
شکر خواب فرش است در چشم آن کس
که از فرش خرسند با بوریا شد
عنانداری سیل از پل نیاید
دل از عمر بردار چون قددوتاشد
بپیوند با هر که پیوست خواهی
جدا شو ز هر کس که باید جدا شد
من آن روز در مغز دولت رسیدم
که در استخوان سگ شریک هما شد
مگر روز محشر به کار من آید
نمازی که در بیخودیها قضا شد
ز شرم گنه قلب من گشت رایج
غبار خجالت مرا کیمیا شد
به ساحل رسد صائب از شور دریا
چو خاشاک هر کس که بی دست وپا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف و احساسات عمیق شاعر میپردازد. شاعر از عشق و دلباختگی صحبت میکند و به تضادهای زندگی اشاره میکند، مثل یتیمی و دیوانگی. او به دلدادگی و وابستگی به معشوق اشاره دارد و وصفی از حال و هوای روحی خود و تجربههایش ارائه میدهد. در این میان، او به زوال فرصتها و تجارب از دست رفته نیز میپردازد. شاعر همچنین به تنهایی و سختیهای زندگی اشاره میکند و از عمیقترین احساسات انسانی مانند شرم و گناه سخن میگوید. در نهایت، او از امید به رهایی و نجات در آینده صحبت میکند.
هوش مصنوعی: دل از humildity بهشت الهی پیدا کرد و به خاطر غم یتیمی، ارزش گوهری بیقیمت را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: طبیبها در همان روز به دیوانهای تبدیل شدند که خودشان را در خانه بهبود مییابند.
هوش مصنوعی: نقطه دل که به دایره زلف او گرفتار شده، از پرگار جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: با یک آه از دل، غبار گمنامی و نابودی را از وجودم پاک کردم و چراغ وجودم را روشن کردم که به دعا و نیایش تبدیل شد.
هوش مصنوعی: آن روزی فرا رسید که کشتی من بدون بادبان ماند و فرصت مهمی از دستم رفت.
هوش مصنوعی: با نگاهی به چهرهای که از طمع و هوس زیباست، احساس سبکی و آزادی میکنیم، مانند پر کاهی که به راحتی در هوا شناور است.
هوش مصنوعی: دستکم برای کسی که از زندگی معمولی خود راضی است، برخی چیزها مانند خواب و آرامش، ارزش بیشتری دارند و میتوانند خوشحالی و رضایت خاطر او را تامین کنند، حتی اگر او در شرایط سادهتری زندگی کند.
هوش مصنوعی: همانطور که سیل به راحتی از روی پل نمیگذرد، دل هم نباید به خاطر عمرش دلسرد شود، بلکه باید با قدرت و استقامت ادامه دهد.
هوش مصنوعی: با هر کسی که میخواهی ارتباط برقرار کن، ولی از هر کس که باید از او دور شوی، جدا شو.
هوش مصنوعی: من در روزی درک عمیقی از قدرت و حکومت پیدا کردم که به یاد دارم یک سگ در کنار یک پرنده بزرگ (هما) قرار داشت.
هوش مصنوعی: آیا نمازی که در بیخود و غفلت گذراندهام، در روز قیامت به کارم خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: به خاطر شرم از گناهانم، دل من پر از غبار خجالت شده است. این خجالت برای من مانند یک کیمیا شده است، یعنی بسیار ارزنده و تغییر دهنده.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی بیهدف و بیبرنامه باشد، مانند خشکیدهها و بیارزشها به آخر میرسد و در نهایت به جایی میرسد که مانند خاشاک در کناره دریا قرار میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی معنی بحر فهمیده باشد
که چون موج برخویش پیچیده باشد
چو آیینه پر ساده است این گلستان
خیال تو رنگی تراشیده باشد
کسی را رسد ناز مستی که چون خط
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.