گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

نظر به روی تو خورشید آب وتاب ندارد

بدیهه عرق شرم آفتاب ندارد

اگر چه هست برآن زلف پیچ وتاب مسلم

نظر به موی میان تو پیچ وتاب ندارد

دماغ خشک مرا کرد نامه تو معطر

که گفته است گل کاغذی گلاب ندارد

چگونه نرم شود از فغانم آن دل سنگین

که گر به کوه رسد ناله ام جواب ندارد

ز آبروست گرانقدر آدمی به نظرها

به نرخ خاک بود گوهری که آب ندارد

خوشا کسی که درین خاکدان به غیر دردل

دگر امید گشایش به هیچ باب ندارد

بود ز طول امل تار و پود طینت پیران

زمین شور به جز موجه سراب ندارد

ستاره سوز بود آفتاب صبح قیامت

بیاض گردن او خال انتخاب ندارد

ز بخت ماست چنین تلخ گوی آن لب شیرین

وگرنه آب گهر موج انقلاب ندارد

اثر ز آبله شکوه نیست در دل عارف

ز آرمیدگی این بحر یک حباب ندارد

بس است بیخبری عذر خواه باده پرستان

گناه عالم آب اینقدر عتاب ندارد

 
 
 
حکیم نزاری

فروغِ طلعتِ رویِ تو آفتاب ندارد

نسیمِ ناقۀ زلفِ تو مشکِ ناب ندارد

عجب که سایۀ زلفِ تو گر رسد به جمادی

که هم چو ذرّه به خاصیّت اظطراب ندارد

تو خود به جانبِ ما هیچ التفات نداری

[...]

امیرخسرو دهلوی

مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد

مرا شبی ست سیه رو که ماهتاب ندارد

به جان دوست که مرده هزار بار به از من

که باری از دل بدخوی من عذاب ندارد

تو ای که با مه من خفته ای به ناز، شبت خوش

[...]

وحشی بافقی

تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندارد

تنک شراب ستم ظرف این شراب ندارد

چه دیده‌ای و درین چیست مصلحت که نگاهت

تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد

تو زود رنج تغافل پرست ، وه چه بلندی

[...]

صائب تبریزی

ز وعده های دروغش دل اضطراب ندارد

سر کمند فریب مرا سراب ندارد

هلاک حسن خداداد او شوم که سراپا

چو شعر حافظ شیراز انتخاب ندارد

حدیث تنگ شکر بادهان یار مگویید

[...]

طغرای مشهدی

کسی که چیده به بیداری از رخت گل حیرت

به رنگ آینه تا حشر میل خواب ندارد

چو شیشه گر، به کفم گر ز کارخانه قسمت

هزار شیشه درآید، یکی شراب ندارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه