گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

تا خنده ازان غنچه مستور برآمد

صبح شکر از چاک دل موربرآمد

از دیدن رویت دل آیینه فروریخت

این لاله مگر از جگر طور برآمد

با مرهم افسرده کافور نجوشد

داغی که به خونگرمی ناسور برآمد

هر ذره که دیدیم همین زمزمه را داشت

این نغمه نه از پرده منصور برآمد

آن روز که از داغ من افتاد سیاهی

خورشید ز جیب شب دیجور برآمد

با خامه صائب طرف بحث مگردید

نتوان به سخن با شجر طور برآمد

 
sunny dark_mode