رخسار ترا خط نتوانست نهان کرد
بی پرده تر این آینه را آینه دان کرد
می شد به شکر پسته ازین پیش حصاری
شکر لب نو خط تودر پسته نهان کرد
رفتار تو از آب روان گرد بر آورد
رخسار تو خون در جگر لاله ستان کرد
بر تنگ شکر غیرت من تلخ کند عیش
هر چند مرا تنگدل آن غنچه دهان کرد
روشن شد ازان صفحه رخسار سوادم
آن خط بنا گوش مرا حاشیه دان کرد
فریاد که نتوان دل صد پاره مارا
شیرازه درین باغ چو اوراق خزان کرد
حاشا که پر از گوهر سیراب نسازد
صائب چو صدف آن که مرا پاک دهان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای معشوق و تأثیرات عمیق آن بر دل و روح خود میپردازد. او از چهره معشوق و نشانههای زیباییاش صحبت میکند و به احساساتی چون شوق و غم ناشی از عشق اشاره میکند. شاعر بر این نکته تأکید میکند که جلوههای زیبایی معشوق، احساساتش را تحت تأثیر قرار میدهد و زندگیاش را تحت الشعاع قرار داده است. همچنین از تلخیها و چالشهایی که عشق برایش به همراه دارد، سخن میگوید و در نهایت به جایگاه ارزشمند عشق و زیبایی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: صورت تو را هیچ خطی نمیتواند پنهان کند، این آینه را عریانتر از آن میداند که بخواهد چیزی را بپوشاند.
هوش مصنوعی: قبل از این، میتوانستیم با شکر پسته حصاری ایجاد کنیم که لبهای شیرین و نازک تو را پنهان کند.
هوش مصنوعی: رفتار تو مانند جریانی از آب است که بر روی چهرهات نمایان شده و باعث میشود قلب گل لاله به تپش بیفتد و خون در آن جاری شود.
هوش مصنوعی: شکر و شیرینی زندگی من به خاطر غیرتم تلخ میشود، هرچند که آن غنچه لب، دلم را بهدرد میآورد.
هوش مصنوعی: از چهره زیبای او فهمیدم که چقدر برای من ارزشمند است، آن نشانهای که در کنار گوشم باقی مانده، مرا به یاد او میاندازد.
هوش مصنوعی: فریاد بزنید که دل ما به اندازه صد پاره شده است، چرا که این باغ مانند برگهای پاییز خراب شده است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتواند صدفی که پر از جواهر است، کسی را سیراب کند که با زبان پاک خود مرا مورد مهر و محبت قرار داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترکی که همی بر سمن از مشک نشان کرد
یک باره سمن برگ به شمشاد نهانکرد
تا ساده زَنَخ بود همه قصد به دل داشت
واکنون که خط آورد همه قصد بهجان کرد
چون زلف به خم بود مرا پشت به خم کرد
[...]
هر جور که بر عاشق بیسیم توان کرد
امروز بتم بر من سرگشته چنان کرد
از بس که ستم کرد به من بر چو مرا دید
شرم آمدش از روی من و روی نهان کرد
گفتم که چنان کن که دلم خون شود از غم
[...]
زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد
عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد
گویی که بلا با سر زلف تو قرین بود
گویی که قضا با غم عشق تو قران کرد
اندر طلب زلف تو عمری دل من رفت
[...]
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
من در پی آن دلبر عیار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
[...]
انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد
امروز یقین شد که تو محبوب خدایی
کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد
مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.