گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

پروای خط آن عارض گلفام ندارد

از سادگی این صبح غم شام ندارد

پاس دل خود دار که آن زلف گرهگیر

یک دانه بغیر از گره دام ندارد

با دوری دلها چه کند قرب مکانی

شکر خبر از تلخی بادام ندارد

شمشیر کشیدی وبه خونم ننشاندی

افسوس که آغاز تو انجام ندارد

غافل مشو ای نخل امید از ثمرخویش

حرفی است که عاشق طمع خام ندارد

از شرم در بسته روزی نگشاید

این قفل کلیدی به جز ابرام ندارد

از نقش برون آی که آن کعبه مقصود

جز ساده دلی ، جامهء احرام ندارد

از پایه خود هر که نهد پای فراتر

مستی است که پروای لب بام ندارد

ما در هوس نام چه خونها که نخوردیم

آسوده عقیقی که سر نام ندارد

در خانه دلگیر فلک چند توان بود

فریاد ، که این  خانه رَهِ بام ندارد

از تلخی می شکوه مخمور محال است

صائب گله از تلخی دشنام ندارد

 
 
 
سنایی

آنی که چو تو گردش ایام ندارد

سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد

چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد

چون دام بناگوش توبه دام ندارد

بادی نبزد در همه آفاق که از ما

[...]

نظیری نیشابوری

عشقست طلسمی که در و بام ندارد

آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد

بس حله الوان به قد عشق بریدند

یک جامه به اندازه اندام ندارد

بادی که وزد وجد کند مست محبت

[...]

کلیم

میخانه چو من رند نکو نام ندارد

از می کشیم شکوه لب جام ندارد

از ثابت و سیاره گردون بحذر باش

کاین مزرعه یکدانه بیدام ندارد

هر سنگ که خورد از کف اطفال نگهداشت

[...]

فیاض لاهیجی

تنها نه ز زلفت دلم آرام ندارد

خود کیست که سر در پی این دام ندارد!

شمشاد قدان جمله به بالای تو نازند

سروی چو قدت گلشن ایّام ندارد

سررشتة پاس دل ما خوب نگه دار

[...]

واعظ قزوینی

آغاز محبت دگر انجام ندارد

این صبح قیامت ز قفا شام ندارد

در عالم تجرید، ره حرص وهوس نیست

این بادیه امن دد و دام ندارد

خواهد ز بس آیینه ببیند رخ خوبت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه