دل بردن ما اینهمه تدبیر ندارد
این راه سبک حاجت شبگیر ندارد
در هر دو جهان کیست کز او شرم کند عشق
نقاش حیا از رخ تصویر ندارد
اطوار من از دایره عقل برون است
خواب من سودازده تدبیر ندارد
از وادی کونین چه کارست گذشتن
این یک دو قدم حاجت شبگیر ندارد
خورشید کباب است ازان جاذبه حسن
چون سایه گرفتار تو زنجیر ندارد
شیرازه نکرده است کسی برگ خزان را
مجنون تو پیوند به زنجیر ندارد
تا بلبل باغ فرح آباد توان شد
صائب هوس گلشن کشمیر ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به روایت احساسات عاشقانهاش میپردازد و بیان میکند که عشق و جذابیت معشوق آنقدر عمیق و فراگیر است که نمیتوان با تدبیر و عقل آن را کنترل کرد. عشق به حدی پرانعطاف و فراتر از عقل است که هیچ کس نمیتواند از آن شرم کند. همچنین، شاعر به زیبایی و قدرت معشوق اشاره میکند و آن را مانند خورشید میداند که دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد. در نهایت، او به حسرت و آرزوی محال اشاره دارد که نمیتواند به وصال معشوق خود برسد و به نوعی از ناکامی در عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دل بردن ما اینقدر راحت نیست و نیاز به تدبیر و فکر بیشتری دارد؛ این راهی که پیش گرفتهایم، مناسب و کافی برای رفع نیازها و خواستهها در یک شب نیست.
هوش مصنوعی: در هر دو دنیا، چه کسی وجود دارد که از عشق شرم کند؟ عشق مانند نقاشی است که نقاشی از چهره معشوق ندارد.
هوش مصنوعی: ویژگیهای من از درک و عقل فراتر رفته است و خواب من به قدری پریشان و آشفته است که هیچگونه تدبیری ندارد.
هوش مصنوعی: از دو جهان چه اهمیتی دارد که از آنها بگذریم؟ تنها همین یک یا دو قدم برای عبور از شب و روز کافی است و نیازی به گذراندن زمان طولانی نیست.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر جذابیت زیباییات به حالت کباب درآمده است، همانگونه که سایهای که به تو نزدیک شده، هیچ زنجیری ندارد و آزاد است.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است که برگهای پاییزی را به هم بافته و منسجم کند؛ مانند مجنون که عاشق توست و هیچ زنجیری نمیتواند او را محدود کند.
هوش مصنوعی: وقتی بلبل به باغی زیبا و سرسبز میرسد، دیگر به آرزوی گلشن کشمیر نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشقت غمی از چاره و تدبیر ندارد
در گرمی تب مروحه تأثیر ندارد
گفتی قفس عقل حصاریست ز آهن
دیوانه مگر خانه زنجیر ندارد
مانند صدف رجعت معموری ما رفت
[...]
دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد
دیوانهٔ ما طالع زنجیر ندارد
عالم ز خرابی سر تدبیر ندارد
این حرف پریشان شده تعبیر ندارد
از بسکه اساسش ز ته کار خراب است
ویرانهٔ ما طاقت تعمیر ندارد
ابروی تو خوش سخت کمانی است که چون او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.