اندیشه ز کلفت دل بیتاب ندارد
پروای غبار آینهٔ آب ندارد
از فکر مکان جان مجرد بود آزاد
حاجت به صدف گوهر نایاب ندارد
درمان بود آن درد که اظهار توان کرد
آن زخم کشنده است که خوناب ندارد
در فقر و فنا کوش که جمعیت خاطر
فرش است در آن خانه که اسباب ندارد
ریزد ز هم از پرتو منت دل نازک
ویرانهٔ ما طاقتِ مهتاب ندارد
سرگرمِ طلب باش که چندان که روان است
از زنگ خطر آینهٔ آب ندارد
بر آینهٔ سادهدلان نقش گران است
دیوار حرم حاجت محراب ندارد
صائب به چه امّید برآییم ز غفلت؟
بیداریِ ما آگهی خواب ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و رنجهای انسانی میپردازد و تأکید میکند که دل بیتاب و غیرت پر از غبار است. سویت به مکان و وجود آزاد از قید و بند اشاره دارد و نیاز به چیزهای نایاب را رد میکند. در واقع، درمان دردها در ابراز خود است و زخمهای عمیق تنها در سکوت و پنهانکاری باقی میمانند. شاعر به فقر و نقصان در زندگی اشاره کرده و آن را به گونهای مثبت میبیند که دوری از دنیای مادی، روح را آزاد میکند. همچنین به سادگی دلها و نقشهای ارزشمند بر آینه میپردازد و در نهایت، ناامیدی از غفلت و خواب را بیان میکند. در کل، شعر دعوت به بیداری و شناخت عمیقتر از خود و جهان دارد.
هوش مصنوعی: فکر و خیال به دل پرهیجان هیچ توجهی به غبار آینه نمیکند و آب نیز عاری از هر کثیفی است.
هوش مصنوعی: روح از فکر جایی آزاد است و نیازی به پیدا کردن گوهر نایاب در صدف ندارد.
هوش مصنوعی: آن دردی که درمانش باید بیان شود، زخم کشندهای است که خون نمیریزد.
هوش مصنوعی: به تلاش و کوشش در زندگی ساده و بیزیب و زینی توجه کن، زیرا در قلب هر خانهای که از تجملات بیمقدار خالی است، آرامش و صمیمیت بیشتری وجود دارد.
هوش مصنوعی: بر اثر نور محبتتو، دل حساس و خراب من دیگر تاب روشنایی مهتاب را ندارد.
هوش مصنوعی: به جستجوی خواستههای خود ادامه بده، زیرا زندگی به سرعت میگذرد و اگر از خطرات غافل بمانی، ممکن است در نهایت هیچ چیز برایت باقی نماند.
هوش مصنوعی: در دلهای پاک و ساده، تصویر ارزشمندی وجود دارد که نشاندهنده اوج خواستهها و آرزوهاست. نیازی به مکان ویژهای برای طلب کمک یا دعا نیست.
هوش مصنوعی: صائب، چه دلیلی وجود دارد که از خواب غفلت بیدار شویم؟ ما از این بیداری هیچ خبری نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رویی که تو داری گل سیراب ندارد
شیرینی لعلت شکر ناب ندارد
قدی که تو داری نبود سرو روان را
چون زلف تو چین سنبل پر تاب ندارد
در خواب توان دید خیال رخ خوبت
[...]
با پرتو رخسار تو مه تاب ندارد
با لطف بناگوش تو گل آب ندارد
شیرینی شهد تو ز شکر نتوان یافت
طعم لب شیرین تو عناب ندارد
آن پیر که در صومعهها گوشه نشین است
[...]
تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد
جز زلف کسی پیش رخش تاب ندارد
خواب آورد افسانه و افسانهٔ عاشق
هر کس که کند گوش دگر خواب ندارد
پهلوی من و تکیهٔ خاکستر گلخن
[...]
سیری ز تپیدن دل بیتاب ندارد
آسودگی این قطره سیماب ندارد
بر صاف ضمیران سخن سخت گران نیست
پروای شکست آینه آب ندارد
شبنم چه طراوت دهد این لاله ستان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.