گنجور

 
صائب تبریزی

از پیچ وتاب عمردرازم بسر رسید

تا ریشه ام چو رشته به آب گهر رسید

از بوی پیرهن گذرد آستین فشان

در مغز هر که بوی کباب جگر رسید

از ریزشی که کرد در ایام نو بهار

در بر گریز شاخ به وصل ثمر رسید

آلودگی ز رحمت یزدان حجاب نیست

شبنم به آفتاب ز دامان تر رسید

دیگر غبار دامن هیچ آشنا نشد

تا دست من به دامن آه سحر رسید

گردید پست همتم از پستی فلک

در تنگنای بیضه مرا بال وپر رسید

چون شاخ نازکی که شود خم ز جوش بار

زلف تو از گرانی دل تا کمر رسید

ایمن ز انقلاب شود آب در گهر

آسوده رهروی که به صاحب نظر رسید

از درد رو متاب که عمر دوباره یافت

هر خون مرده ای که به این نیشتر رسید

چون ترک آه و ناله کند تلخکام عشق

نی عاقبت ز ناله به وصل شکر رسید

صائب مدار دست ز دامان پیچ وتاب

کز پیچ وتاب رشته به وصل گهر رسید

 
 
 
سوزنی سمرقندی

اعلی خدایگان جهان از سفر رسید

منت خدایرا که بفتح و ظفر رسید

تمغاج خان اعظم مسعود رکن دین

کز وی بسعد اکبر و اصغر نظر رسید

شاهی که ماه رایت منصور او بقدر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بودم نشسته دوش که ناگه خبر رسید

کاینک رکاب خواجه آفاق در رسید

بختم بمژده گفت که هان زود قطعه

برگو که صدر عالم و فخر بشر رسید

چشمم بدست اشک برافشاند صد گهر

[...]

خاقانی

نی دست من به شاخ وصال تو بر رسید

نی و هم من به وصف جمال تو در رسید

این چشم شور بخت تو را دید یک نظر

چندین هزار فتنه ازان یک نظر رسید

عمری است کز تو دورم و زان دل شکسته‌ام

[...]

ملک‌الشعرا بهار

شکر خداکه دوره غربت بسر رسید

رنج سفرگذشت و نعیم حضر رسید

روزی که رخت‌بستم‌از ایران سوی فرنگ

پنداشتم که عهد عقوبت بسر رسید

گفتم زمان خرقه تهی کردنست‌، خیز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه